سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
|
|
با عشقت ای حسین ز رضوان گذشته اند
|
|
|
|
|
جام حقیقت
شبی با حال مستی زکوی عشاق گذشتم
ن
|
|
|
|
|
کودکی دوره ی شیرینیست
خالی از غمگینیست
کودکی بازی با عروسک هاس
آب پاشیدن به روی گلها و باغچه هاس
|
|
|
|
|
باد پنجره را گشود
شاد، پروانه ها وارد اتاق شدند
|
|
|
|
|
دلِ من دارد هوای دلِ دریای تو را
تب و تابِ عاشقی داده به غم، جای تو را
.....
...
|
|
|
|
|
منم یک مرد اعدامی که فردا دردسر دارد
چو ماهم حکم مرگم را به دستانش سحر دارد
منم یک بی نوا، ماهی بی
|
|
|
|
|
یکی گفت از تن جدا شد روان
دگرگونهتر آید اندر جهان
تو خوشبخت باشی در آن زندگی
گزارند مردم تو را
|
|
|
|
|
غرق می بینم تو را ای من در استغنای دل
شرب دائم هی طلب کردی در استسقای دل
|
|
|
|
|
پنج کوتاه کلاسیک+ خوانش غزل خداحافظ از کتاب آوای احساس
|
|
|
|
|
با گندم میپزیم نانِ خود را
|
|
|
|
|
شهر خالی شده از عطر گلِ یاس و سَمَن
|
|
|
|
|
تا مگر اولادِ آدم سیرِ سبحانی کنند
|
|
|
|
|
گینه باشلاندی گئجه من یازیغئن ماتمیدی
گوره هر کیم کی بِلَه فیکرِایلییَر یارَلیدی
|
|
|
|
|
(شاخه ی گل)
تقدیم به شهدای سانحه هواییc130
که درتاریخ پانزده آذر هشتاد وچهار اتفاق افتاد. سروده شد
|
|
|
|
|
زِ يك دل زنده پرسيدم،چرا دنيا رها كردي
بگفتا ، بهـر من دنيـا اجل آرَد به پيگردي
ن
|
|
|
|
|
قَسَم ! به ترانه ای که ترانه خون میخونه
|
|
|
|
|
دور از تو ام و تک تک سلول های من...
|
|
|
|
|
گویا صبح دمیدهست!؟
من اما،،،
بی "تو"
صبحی نمیبینم!
***
-شب؛
در
|
|
|
|
|
وطن است
تن تو
برای منی که سجلدم را در
پیچ و خم کوچه های
زندگی گم کرده ام...!!!
|
|
|
|
|
سپاس از خداوند حیّ قدیر
که مولای ما شد علی در غدیر
|
|
|
|
|
صنعت صوت من از صنع خداوند من است
اينكه تدبير خداي است ،تفكّر زِ من است
بي جهت نيست كه
|
|
|
|
|
در خواب تو را دیدم این وادی اول بود
کاش دیدن چشم تو هر روزه میسر بود
کاش پیام توبازم در لیست من او
|
|
|
|
|
وای دل من عاشقانه ؛ عجب عاشقانه عاشق است
|
|
|
|
|
ماه شب ها روشن است اما تو نور مطلقی
|
|
|
|
|
امید اول و آخرم تویی
هرجا زمین خوردم گرفتی دستای منو
پادشاه دنیا وعقبی تویی
تو بودی پشتم خودت بلن
|
|
|
|
|
ایرج از منبر بیا پایین و بس کن موعظه
|
|
|
|
|
جانان
ای هستی و ای جان من لیلای من
نامت به جان آرامش است دلدار من
|
|
|
|
|
گاه به گاه،خمره ی ما؛افتاده بجا
ناکام جهان و،یاد تو؛اظهار بجا
|
|
|
|
|
من بیتو اسیر دل دیوانه شدم / عشق من
در جمع مریدان تک و بیگانه شدم / عشق من
انگار به دوزخ شدهام
|
|
|
|
|
ایمان آوردهام؛
به صبحگاه آمدنت.
اگرنه،
سیاهی شب،
[نمایش اهریمن] ست!
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
تحت فرمان آن اهورایی بدان
|
|
|
|
|
توایستاده ای
به من نگاه می کنی
|
|
|
|
|
مرزِ اَمنی را به رویت در دلم، وا می کنم
خانه را در موج مویت غرق یلدا می کنم
|
|
|
|
|
گریه میکرد
دختر کوچک
......
|
|
|
|
|
در سخن که در دهن نکته دان بود
روشنگر مسائل روز جهان بود
|
|
|
|
|
تو چه میدانی ؟
از غُصههای عروسکی که
|
|
|
|
|
«دانشگاه صنعتی شریف، پرچمدار بیداری و تفکّر علمی کشور.»
|
|
|
|
|
روز روشن چو شبِ تار بشد رنگ سیاه
|
|
|
|
|
مفتون نشو به ظاهر عالیجناب ها
|
|
|
|
|
تقدیم به پیامبر عشق و ایمان
|
|
|
|
|
(شراب از دست خوبان سلسبیلست)
از آنهایی که طعمش چون شلیلست!
|
|
|
|
|
چپو شد ! بازارچه ی مکاره ی عمر،
به هجومِ تاراجی
|
|
|
|
|
چه سخت میگذرد
این روزها
این شبها
زمان آوار بی حرکتی است
سکون درماندگی است
موج یکنواخت دلمردگ
|
|
|
|
|
گفتن ، به چنان است که بکاری به کناری
بنشسته و در آفت آن سر بسپاری
|
|
|
|
|
«آن شب که چشمانم نخفت»
من در مشهد بودم
در کنار زیارت آن مطهر بودم
گفتم به تو امام رضا یار خدایی
|
|
|
|
|
بیرجه اوشاخیدین بیلمیزدین هش سوزی
ویریلدیم منده ساده گوزلره دوزون سوزی
|
|
|
|
|
لب به کام آشنای جام مینا داده ام
|
|
|
|
|
مداد رنگیهایم،
رنگ به رنگ
میکشم بر کاغذ
مداد سیاه میخندد!
آه،،،
دنیا به اندازه کافی سیاهست
|
|
|
|
|
باد میپیچَد،،، دود میشود، دور از لَب هایم،
در یک آن،، به تنهایی پناه میبَرم
|
|
|
|
|
با دومصرع از چشمت شعر تازه آوردم
|
|
|
|
|
فقط آعوش، ولی پیوسته میخواهم
تو را چون شعر، چون طوفان
تو را من مثل یک باران ، بروی خاک دشت بی آبان
|
|
|
|
|
گفته بودم عاقبت یک روز عاشق میشوم...
|
|
|
|
|
تو به آخرین گلوله می مانی ...
|
|
|
|
|
چش و دلم شو انتظار ا آشنا
|
|
|
|
|
دمِ رفتن به یک لبخند مرا کردی گرفتار
چنان در تُو گِره خوردم که گم شد رشتهی افکار
|
|
|
|
|
تقویم روی میز
سرگردان سیصد و شصت وچند روز
تنهایی من است
|
|
|
|
|
قَسـم عزیزتر از آن لبانِ سـرخِ تو نیست
به آن قسم که خورده ام وفای عهد کنم
|
|
|
|
|
مرا از شوق
چو مولانا ز شهر بلخ
میبرد تا روم!
|
|
|
|
|
.................................
|
|
|
|
|
طوفان که رِسد اَبرِ دَغَل در تب و تاب است
خورشید نمایان شده گَر سایه به خواب است
|
|
|
|
|
ساده بودي و رئوف
نفَست بوي تبسّم مي داد...
|
|
|
|
|
هر جا که یار باشه، میدونِ جنگِ عشقه!
ما مثلِ برّه آهو، اونم پلنگِ عشقه!
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۱۹ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |