محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
سه شنبه 29 خرداد 1403
درگذشت دكتر علي شريعتي، 1356 هـ ش 12 ذو الحجة 1445
Tuesday 18 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
سه شنبه ۲۹ خرداد
نگاه کن لحظه ی سرد است در این دریای بی همتا
یارب توراه شب رابرعاشقان نبندی....
یا رب به لطفت بخشا گناهم درگاه پاکت من روسیاهم
کردم گنه من امروز و هر روز
چای دیگری می ریزم برایت
تا سرد نشده برگرد.
فکرم نمایان می شود-در ذهن باد و اشک ابر
شب،حسابم را الک کردم،
برق از سه فازم پرید!
ای که روحِ کدرت می تازد
به جهانی که در آن مرگ تعارف کردند
گیج شده ام
درست مثل پرنده ای که در من است
و بال های بلندش
از ارتفاع ترس شکس
شعر م
از اصل خطاست!
حرف ها ی نگفته، تمامش معناست
شکسته
هرچه من ميكشم ازدست دلست و رخ دوست
هر كسی هر چه كشد نيز همين قصّۀ اوست
تا درين شهر دلی باشد
سکوت ،قافیه ی ابیات زندگی ما نیست
فریادها در دل داریم ولی
...
تو رفتی
من این گوشه کنار دفتر شعر
کمی اونورترم یک قاب خالی
چشاتو من دیگه اینجا ندارم
دلآرامی ز دیوانه محال است/
دلآرامم ز آرام
ما که رفتیم و گذشتیم...
از این کوچه سفر کرده و در راه دگر پای به خدمت بگرفتیم.
در نگاه بادها ی سرد و خشک چمن سرسبزی ست
در پی هر کنشی
هیچ واکنشی نیست!
وقتی چرخش ایام
هرروز می نشینیم با پای اتفاقی
شاید گذر نمایی یک جای اتفاقی
علم و ادب آموز ، بهای تو در این است
گاهی که دور میشوم از خودم
آرام و در سکوت
گریه میکنم
وقتی که آتشی زبانه میکشد به جنگل بلوط
با کاسه ای ز آب روانه میشوم
بوم نقاشی من
روزگار من و ماست
روزگاری پر رنگ
آسمان به زمین بوسه میزد
وقتی که تو
عریان در آغوش مرگ بودی
الا بذكر الله تطمئن القلوب
بازم ردشو ازاین کوچه
بذار عطرت بپبچه توش
حسودی می کنم وقتی
تورو میگیره تو آغوش
عید قربان میرسد یار لب خندان میرسد کینه ها کنار و یک صبح فروزان میرسد
وجودم پر فریاد-تو بیا بامن تو
وقتی که یک واژه چنان در سرت می شکند
که تو میمانی و همهمۀ مبهم ذهن
تکه های همان یک واژه است
ای گل اگر توباشی هرروز برسرمن
از جوشها نیفتد اصلن سماور من
آبگوشتها مهیا هرروز توی
یه نیم نگاهی هم بینداز به شعر ما!
هر کس و ناکس وبد بخت وگرفتار شود دوست؛
کند خرد و شود کار به پتکی که کند خارو ذلیل و همه بیمار
سراسر گرگه این شهرو نشونی از یه آهو نیست
یک ذره از خاک میهنم به دنیایی ارزد
آه ، ای درد
من تو را درآلونک سیاهان ملاقات کردم
درهیبت پشه یی خونخوار .
درآن جا ازجان
این چند خط را
همانطور که می نویسم بخوان
همانطور که ” دوستت دارم ”
نشت می کند
قعود دست افسونگر/ مرا وارونه میخواهد/که او وارونه می پاشد/ ومن وارونه میرویم
ومغزم ریشه در خاک اس
تمناي وصال
كوچه به كوچه ميرود فرياد اين درد بيا
برگي نمانده بر تنم كو نشده زرد بيا
قافل
ترسیدی همه بدانند
در سکوت شبی تاریک
تا طاقت را چارقد کند
برسرنیاز
1
هیچ قفسی زیبا نیست
وقتی
بر چشم قفس می بندیم
قابی می شویم
بر اینه های روبر
شب ؛ شبـــِ بی پروایی ماه است و ستاره
امشبی را بیا ؛ به خیالِ من به یک اشاره........" زلفشه"
تنم بنفشه زار خاطرات مشترک...
ابراز نیاز در بارگاه موفورالسعادت و وافرالبرکات عترت �
پرنده را در قفس، دوست ندارم
آسمان را بی پرنده ،بی روح م
با من حرف بزن...
خیلی دلتنگم , خیلی!
گرم است از نگاه تو قشلاق ايل ها
جاريست در دو چشم تو امو
اســتـــغــفـــر لـــلّــه ، یـــا والـــی و مــولا از تـــو نـــبــردیــم دستوری و اولی
بیا خورشید را از خاک از روی زمین بردار به دوش آسمان بگذار
فقط عاشق ها میتوانند به زیبائی واژه های ترانه پی ببرند
روز های مبهم پاییز است حس ها می شود در آن آغاز . . .
حس کنیم سادگی کبوتران آسمان را-حس کنیم غربت اشک ابرها را
صداي پاهاي شب روي تنت جون ميگيرن
پولكاي آسمون لبي به دن
تو رهبر حزب اللهی تو وارث روح اللهی جانم فدای نامت
گاهی رو به دیده ات می ایستم و به گذشته می اندیشم
اگرمن ازجوی گنداب شهر کاردی بیابم ، دسته دار وتوزنگاب سکه یی شیرنشان برای باختن درقمار
ره بـــه ره می گــردم تـــو هستی گوشه به گوشه اشعارم تو هستـی
همه آرزوی من شد بدرت کنم گدایی
با خود می اندیشم:
" همه عمر
از قفسی
به قفسی
- شاید ت
عشق است دیگر ... مثل نعنا می ماند هر چه می چینمش ، بیشتر می روید بهتر می بوید عشق ا
ای آسمان ای مه ای یار دیرینم دردی به دل دارم بی ماه غمگینم
یه جوریم تو این روزا ،خودم رو حتی گم کردم
بازم گیرم تو ا
عشق را دیدم عریان با لباس بوی خاک می داد...آیدین...
در روز خواجه ی عشاق شهرمان
در شهر راز
شیراز سر فراز
بیگانه اند دیوار کوچه ها
مجموع ۱۲۴۸۲۷ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک