محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 29 ارديبهشت 1403
11 ذو القعدة 1445
ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق Saturday 18 May 2024
روز جهاني موزه و ميراث فرهنگي
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزگار با روزگار رفت تا رفیق شوند
-- از در مهر و محبت
-- نمایش است
-- از تاریخ
آهوی تنها
شیر گرسنه
تنازع بقا…
قاف عشق
آخربرای گریه ام یک شانه می خواهم که نیست
یک آشنای همدلی ،هم ناله می خواهم که نیست
در خانه ايي چشم گشودم
كه فقر زودتر از من زاده شده بود
قرص ناني ندارم
اما هر شب با قرص ماهم
بدرود اهالی شعر نابــ...دیگه حس نوشتن نیست...
ز ترس تفسیر نادخ مردمان بد سرشت
به نام او که روشنی بخش جان است
زنده باد
آ
زا
دی
پشیمانم
سروده جاسم ثعلبی (حسّانی)
فکر می کنم که برخی بی خودی به من می اندیشند. من چندی پیش تمام شده بودم.
تا که بر کار دلم پرداختم
در قمار زندگانی باختم
زیاده عرضی نیست
کمی ز لک لک ها سراغ بگیر
بدون رنجش یک گنجشک
که روی بام نشسته
بدونِ بیم و
خانه ای دارم شیشه ای
می و زد باد
و خزان را به سفر ه دلم می گشاید
و من .
به بودنت عادت کرده بودم به داشتنت از فاصله های دور...
دوست داشتنت عبادت شب وروزم شد...معبود عاشقا
در این پژمرده ایام نه به کام
خنده ی گل
چندیست افسانه شده است
....... من تا آخر این اتوبان را می دَوم
و غصه می خورم
و می خندم
و به ناچار می گویم....
آه شبان
مثل "ما ه" ی که شب از حوضچه جان می گیرد
قلب من لحظه ای از تو ضربان می
تو مروارید غلطانی ، دلت مهتاب نورانی
تو را من آرزو کردم ، تو که همراه مرجانی
درون چشمه ی آبت،نگاهی آشنا دیدم
که گاهی در میان دستی،به رقص ودف ، غنا دیدم
عاقبت پیدا نکردم من ،جواب مدرسه
چو من عاشق شدم از عشق رویت نمودم جان فدایت باب مویت
عزیز من بهارم بهترینم
شهر شفای مشهدت بوی خوش محمد ص است
پای برهنه می شوم می دوم از برای تو
در جواب به سلفی ها نسبت به هتک حرمت به حرم حضرت زینب(س)
تا به کی ؟
دل غمین ، خاطر حزین ، سر در گریبان تا به کی ؟
سینه مالامال درد و دیده حیران تا به
با عکس تو هر شب غزلی ساخته ام
وقــتـی نـظـرم روی تــو انـداخـتـه ام
حالا که غزل واسطه شد ب
ما جهان را غرق معنا می کنیم
یک جهان معنا هویدا می کنیم
چنان باز امدی سویم پریسان و بسی حیران
که جان از روح من بردی و روحم همچنان از جان
نفرین
اونیکه نفرین میکنه فکر میک
چشمان تورا نباید اتلاف کرد
چشمان تو
منجی دنیایی از کسوفی ابدی هستند.
قاصدک
ترانه جدیدی از جاسم ثعلبی (حسّانی)
باران گرفته بود و من از گريه تر بودم
باران گرفته بود و من , فكر سفر بودم
چه قدر زیباست
چشمهایت می پرد!
همه زخم ها
آب می آورند
مانند باران های بی رنگین کمان
از این ترس نگاهت
سجده کردم
لبان خنده را از یاد بردم
گفته بودم بشوم مست و به بالین تو آیم
کام دل از تو بگیرم داغ از این سینه زدایم
لب نهم بر
غزلی با بیست و چهار بیت
یه جور ساختار شکنیه.بخونید خالی از لطف نیست
صــــبوری کن و با رقیبم رفیق باش
به فـــکر من اصلا نباش و قوی باش
خدایا قلبم از آن تو
یکبار هم
در کنار من باش
شاید که آدم شد
این مخلوق گلی
........
یک و یک
یک انتخاب
یک زندگی
عشق بود و
همه دلدادگی
یک و یک
دو بود اما
آن روزا
یک سبد یاس سپید تقدیم تو باد
دست سبزینه پوش گرم پدر...
بر سر شانه ی عزیزات باد....
نشسته باز بر حالم،
صدای ساز احوالم.
زير درخت كاج باغ
من خوگرفته ام به غوغاي كلاغ
من خوگرفته ام به اين پرندگي
اف به همه دارو ندا
مادر که شدم
مادرم آرام گفت :
بهشت زیر پایت سوت می کشد !
صدای ریزشِ من
مهیبِ ریزشِ جنگل بود ....
آنگاه که می افتادم .
قطره ای آمد و این گونه ی من را تر کرد....
به یاد فصل کاغذهای کاهی
چرا اتش زدی این دفترم را
غزل نام و نشان
سروده جاسم ثعلبی (حسّانی)
دختری را که من امروز
در آواز شفق می دیدم
یک زمان، رویا بود ...
دلم برای
فاطیمای برنادت
تنگ است
مرغ دلم سوی حرم پر کشد
باده ی ناب تورا سر کشد
قبله ی چشم
پیشــاپیـش میـــلاد هشتمین جـلوه ی حـّق
حـضــرت علــی بن موسـی الـرّضا (ع) را بــر
عاشقان طری
سالهاست
بر پلاس کهنه ی تنهایی
انتظار پینه می بندم
از آتش درونم یخ کرده این زبانم
گران خُسب ها ،
زوزه می کشند تا سحرگاه !
خدا آفرید
سروده جاسم ثعلبی (حسّانی)
من زنم
آن خدای کوچک
من را نه
که خود را باور کن
آرایه کـجا بود و صــناعـات ادب چیست؟
از ســردی ِ یـخ هـم لب ِ عشّاق بسوزد
بیا برگردمنم مبهوت موندم که چرا بوسه پایان کاره
داری میری نمیگی هنوزهرشب چشام همرنگ بارونه
ريختي بر سر من هرچه گرفتاري را
مجموع ۱۲۴۱۵۹ پست فعال در ۱۵۵۲ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک