جمعه ۱۲ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ ساقی شاعر ساقی رضایی
|
|
احساس می کنم کسی روی قلبم دست می کشد
|
|
|
|
|
اگر می توانستم نقاشی کنم
تمام خوابهایم را برایت می کشیدم
|
|
|
|
|
نمی دانم چرا نور هم نسبی است ،
یکی آن را نور می بیند دیگری ظلمت .
|
|
|
|
|
زهرا کنار مادر، تو بغلش عروسک ، نشسته توی خونه
|
|
|
|
|
صبح که ستاره بارونم
شبم کنار بارونم
ابر نگات پیش پشام
حسابی قطره بارونم
|
|
|
|
|
به تنهایی سوگند
که تنهایی آرزوی هیچ تنهایی نیست .
امتداد دستها وقلبها که یکسو وخدایی ش
|
|
|
|
|
احساس می کنم که تو درفصل دیگری یک بخش نه ، که تو سر فصل دیگری این واژه های
|
|
|
|
|
چه کسی میداند مقصد مرغ مهاجر را؟
|
|
|
|
|
منم منم ستاره نگام به قرص ماهه خورشیدو من می بینم
|
|
|
|
|
سلامی از جنس بلور که در سلام متبلور می شود وچون منشور احساسم را نشر میدهد ، باور دارم
|
|
|