پنجشنبه ۳ خرداد
|
|
شعر ...
دررونقِ بیهودگیِ زندگیم
زنجیر شد !
|
|
|
|
|
دلم آرام می گوید ...
.
.
. زلیخا / پاییز را دید عاشق شد
یوسف بهانه بود
.
.
|
|
|
|
|
می شود از چشمه ی چشمان تو
چشمه ای از آب بهشتی کشید
|
|
|
|
|
یکی شعراشو سوزونده تو این گرمای تنهایی
نمیدونم شاید حقه شاید بازم تو اینجایی
میبینی وق
|
|
|
|
|
از ارتعاش آنطرف پنجره نترس
ديوارهاي دورو برت را تكان بده
|
|
|
|
|
تنها خدا می داند زمستان کی خواهد رسید...
|
|
|
|
|
********************
********************
********************
********************
|
|
|
|
|
آذین بست همه روز ها را
سرمست دیروز
کتل بست مست امروز
همه فرداها را
|
|
|
|
|
هوای بودنت را دارد اتاقم...
هر روز
درها ،
پنجره ها ،
و درزها را محکم می
|
|
|
|
|
از تابستان
فقط جرعه ای آب خنک
در ته لیوان باقیست
|
|
|
|
|
بوی پادگان می ده
برای من تا این لحظه
|
|
|
|
|
کنج سرماي زمستان
دل اگر شاد نبود
|
|
|
|
|
ارزانی پیر توس استاد ابوالقاسم فردوسی باد
|
|
|
|
|
از چه بگوییم؟
از لاله لاله
زخم های سینه ام
یا نخل نخل
|
|
|
|
|
دارم بمانند مجنون
امشب حالی
|
|
|
|
|
ایران مهد دلیرانی ایران بیشه شیرانی
ایران روح و روان من ایران بهشت یزدانی
|
|
|
|
|
من به درگاه توای حق به نماز آمده ام
از سرعشق توباعجزو نیاز آمدهام
ساقی کوثرت ای دوست د
|
|
|
|
|
"بال تجمل"
خارها در وسط معرکه گل گم شد
|
|
|
|
|
کاش می شد روزی
پشت هر پنجره ای
یک گل مهر بکاریم ولی
............
|
|
|
|
|
جاده های نرفته پرهراسند
و رویاهای ندیده
بسیار
عشق را کجا بجویم ؟
|
|
|
|
|
من اسیر قفس تنهایی ام!
در پی دستای گرم لالایی ام!
سرتو بزار رو سینم گوش بده!
|
|
|
|
|
یه چیزایی توی افکارِ من هست
که گه گاهی منو عذاب میده
|
|
|
|
|
تنها ساعت
غافل از
گذشت ِ زمان...!
|
|
|
|
|
یا رضا "ع " اینجا همه از تو غریب تریم
باور نمی کنی به حوالی ما قدم رنجه کن ....
|
|
|
|
|
مَتی ماتلقَ مَن تهوی دَعَ الدُنیا وَ اَهمِلها
|
|
|
|
|
ستاره هایِ خانه به دوش، شب را تکه تکه نمی کنند...!
|
|
|
|
|
درست جیب های خالی ما
همیشه می زند روی نگاه خسته ی ما
چرا مهر و صفا را می برد باد
|
|
|
|
|
این سروده در وصف غریبی حضرت رقیّه(س) در میان یزیدیان است
که هنوز پس از صد ها سال قبر او و زوارش ر
|
|
|
|
|
رقص
باتن عریانیم دیوانه از رویای شب
رقص در رقصم هویدا می کند غوغای تب
من میان بازوانت بوسه
|
|
|
|
|
زلال سینه ات آیینه باران ارم دارد.......
مده ای نازنین یک کهکشانی مفت و ارزان را
|
|
|
|
|
در عمق حوض خانه ها ماهي قرمز نيست
رقصيدن مهتاب هم در آب جايز نيست
|
|
|
|
|
سلام استادام عزیز از این که با نظراتتون منو راهنمایی می کنید ممنونم.این شعر هموز کامل نشده و دارم رو
|
|
|
|
|
چشمانت
سگ دارند بانو
بگو ...
پاچه ي نگاهم را ول کنند
|
|
|
|
|
قطره ای بودم
در کنار رودخانه
شیفته ی
همراهی با قطره های روان
به رود پیوستم
آغازِ سفر
|
|
|
|
|
اگر بينم كه دل باز گريه كرده
برم دانم چه خواسته شگوه كرده
|
|
|
|
|
خزان آمد به چشمان صنوبر خواب مي آيد
فسرده آب در پايش چنان سيماب مي آيد
|
|
|
|
|
از بیداد باد است
که پروانگان
پر وا نمی
|
|
|
|
|
این درد مردم است که دیگر علاج نیست
مردم نمرده ولی زندگی رواج نیست
در گوشه های پیکر این
|
|
|
|
|
ترک برداشت احساسم غزل ریخت
دلم لرزیدو دردشتش گسل ریخت
کنون خون دلم از خامه ریزد
که درفن
|
|
|
|
|
وحالا پس از سالها
بهار را به خاطر سپرده ام
|
|
|
|
|
فرودایید ای خدایان شعر من
فرودایید واژه های شعر من
در گوشه گوشه دل من شعر شوید
با شورو شو
|
|
|
|
|
هیچ جنبشی
جز اشکهای که ترکش آخرین حرکت بودند
درکارنبود
|
|
|
|
|
و منِ مجرِم، در این هَمهَمهِ، به تمامی
میمانم
|
|
|
|
|
شد خاطرات زنده در قلب من دوباره
|
|
|
|
|
تو شعـــــر روزگاری شهریارا جهان را افتخـــــاری شهریا را
|
|
|
|
|
خداوندی بدارم من پر از جاه و جلال است صفتهایش تبارک و تعال است
چو اسماء الحسن دارد خدای
|
|
|
|
|
فصل المدرسه / فصلِ مدرســـــه (عربی و فارسی)
سروده جاسم ثعلبی (حسّانی)
|
|
|
|
|
كودكي بي نواو بي مادر
به حرم رفت وگفت در به درم
تا لباسم كمي شود خاكي
مي زند توي گ
|
|
|
|
|
از کسی نمی پرسم
حالت چگونه است ؟!
|
|
|
|
|
آخه دنیا که همش روی یه چرخ نیست
یه روزم چرخ ِ فلک ِما میشه بیست
خدایی که خودش عشقو آ
|
|
|
|
|
بعد از تو گریه کردم در غربت شبانه
چون مست نا امیدی،دنبال راه خانه
|
|
|
|
|
می آیند
می روند
مسافران بی چهره
|
|
|
|
|
لعنت به چشمهایم...
که کور شدند...
وقتی از نگاهت عشق بارید
|
|
|
|
|
ازحد گذشته وسعت دلتنگ بودنت
ماراكلافه كرده بسی سنگ بودنت
پا درركاب صلح توپيموده ام مدام
درح
|
|
|
|
|
داس سرخ
میلیشیای سبز
ستاره ی زرد
صلیب سیاه شکسته
ماتادُرها
گلادیاتور
|
|
|
|
|
ای اختر هشتمین خوش آمدی
یبن امیر المومنین خوش آمدی
|
|
|
|
|
بیا دستای منو با خود بگیر . . .
|
|
|
|
|
چرا دنیایِ من با تو همش بارونیه ابراش؟
|
|
|
|
|
باز هم ترانه ای
همدم سکوت من شده
دل پر از نشانه های بی کسی
آسمان من پر از ستاره های تیره ا
|
|
|
|
|
سطوت و زیبائیم
جاودانیست...
|
|
|
|
|
به دنبالِ دخترکِ شعرَم،
می دوید ،
کوچه
|
|
|
|
|
امروز
از بغض فردایم میترسم
|
|
|
|
|
((پرواز))
پرواز می کنم به پشت ابرها.
خورشید را خواهم دید،
گرم خواهم شد،
پرواز را
|
|
|
|
|
گونه های بهمن به گرمی فروردین می شود سرخ
عشق آسان می آید
...
|
|
|
|
|
دوست دارم بنویسم
اما
فقط برای تو... خدا
دوست دارم بروم
اما
فقط به سمت تو... خدا
|
|
|
|
|
افسوس
که هستی وجود را به نامت
|
|
|
|
|
خیال تو بهانه شروع این غزل شده
|
|
|
|
|
به دورانی که نقداز نسیه می ترسد
به آن دوران که کیف از آخر هر ماه
زیب خود بسته
|
|
|
|
|
دلم برای رویا ی بالشت تنگ شده!
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۸۴ پست فعال در ۱۵۵۴ صفحه |