شنبه ۱۲ خرداد
|
|
خبرها همه حاکی از نا امیدی / از آدم نماها به شدت شکارم
|
|
|
|
|
ای جماعت انقلاب را معنا کنید
زلف کنیزان غلامان برملا کنید
بوی بهاران کز نسیم آمد زجا
مفت ومفت ک
|
|
|
|
|
بِسانِ آغازِ فصلِ زردِ کدامینی؟ _چشم بادامی _
تمامِ احساسِ قلبِ سردِ مرا بینی؟ چشم بادامی ؟
|
|
|
|
|
دراين دنیای بی سامان شبست انگار روزی نیست
برای کودک مسکین بجز غم رزق و روزی نیست
|
|
|
|
|
به نام خدایت که جان آفرید
به فتوا همان جان به نامش خرید
که جان را خودش داد و خود هم گرفت
تو کیستی
|
|
|
|
|
مثل زهرا تو هم معصومی
در راه رضا ساکن قمی
در تاریکی این جهان بی نور
همچو نجمی و معلومی...
|
|
|
|
|
مجنونم و مجنونم و مجنونم و مجنون
صد داد و فغان از دلِ بی منطق و قانون
|
|
|
|
|
حلقه ی زلف تو شد باعث ویرانی من
|
|
|
|
|
بَس کن ای دل، بخدا سر به هوایی کافیست
شوقِ دل بستن و اندوهِ جدایی کافیست
قانع ام با غزلی تازه و
|
|
|
|
|
موج میراند و من با تو شناور
بهتر چه شود حال از این خانه خرابی؟
|
|
|
|
|
یک دهه عاشق کشی پایان هرشب می شود
طفل بازیگوش دل اینک مودب می شود
|
|
|
|
|
گل به پای تو چه ریزم که خودت شاخه گلی !!
|
|
|
|
|
جامه هایت را یک به یک در چمدان پر می کنی و من ذرّه ذرّه جان در جامه تهی می کنم.
|
|
|
|
|
کو کسی که چون تو شیدایم کند؟
|
|
|
|
|
دست به سینه
ایستاده است
آسمانِ بی پایانِ مهر
|
|
|
|
|
ای وای بر اسیری که از غم شکسته باشد
|
|
|
|
|
ترجمان بیمار
poem / forugh farrokhzad
translation /at the patient
بیمار
طفلی غنوده در بر من بی
|
|
|
|
|
حق شناسـي من از عادت ديرينه2 بُوَد
ورنه3اين كينه چه باشد كه در اين سينه بُوَد
|
|
|
|
|
با عشق همه ی ( ... ) پریدنی ست
|
|
|
|
|
در همه حال خیره به علم برین
|
|
|
|
|
دیدین روز و شبای کش دارو؟ از اونایی که یهو در میره میخوره تو چشمتون...
|
|
|
|
|
شیعیان درسرهوای کربلاداردحسین
کس نمیداندچه پیمان باخداداردحسین
کاروانش باربسته.محملان آماده اند
د
|
|
|
|
|
بی هوا مرغ دلم در قفسِ دامِ تو شُد
غافل از دام بُدو دانه خورِ بامِ تو شُد
|
|
|
|
|
پیمبر ، به وقتِ عبادت خطاب
ارحنا البلال یارِ شیرین شتاب
|
|
|
|
|
قهوه يِ تلخ
بغضِ وا مانده در گلو
حسِ دلتنگي
خاطرات جا مانده
در كودكي
ابرِ سياهي اس
|
|
|
|
|
ای خمار تو تمام تاک ها تریاک ها
|
|
|
|
|
یه سایه از دور دیدم / فکر کردم تو رو دیدم
تو نیستی توی دیدم / اما تو فرض تو رو دیدم
یه سایه از دور
|
|
|
|
|
وقتی صدای جبرئیل از لا مکان برخواست
|
|
|
|
|
شبی که ماه کامل شد
درد در خانه همسایه خیمه می زد...
|
|
|
|
|
این تب پیشانی ام از توست،
بسوزان مرا!،
صحبت هجران و وداع از تو
نباشد ولی...
|
|
|
|
|
” بی وفایی ”
دانی که مرا ظالم ، رسوای جهــــان کردی
در دیده سرشک من چون دجله روان کردی
عقلم بربود
|
|
|
|
|
دلم مانده در هوای شهریوری آرام و بی دلشوره
|
|
|
|
|
هستم ڪنارت شاہ روم بانو، هرلحظہ هرجا
|
|
|
|
|
آمدم،باز آمدم، از سوی باران آمدم
ماهی به دل بنگر که من از سوی دریا آمدم
|
|
|
|
|
از باد و باران می گفتی از موهای خیس و.....
|
|
|
|
|
میخوام از چشای مستت عگس شوق وبکشم
از لبای غنچه گونت طعم عشق و بچشم
آخه تو چه دینی داری انقدر
|
|
|
|
|
حاجي به كعبه رفتنـت ،از خود سري بُوَد
دستـت دراز و علم تو در كوتهـي بُوَد7
|
|
|
|
|
اگر قلبت یه دروازه است / دلت با عشق تازم (تازه هم) هست
چجور می خوای مال من شی / برام فردایی روشن ش
|
|
|
|
|
نه خونی در رگهای خودکارم مانده
نه جانی برای کاغذم
حال میترسم
که بالا بیاورند
ذره ذره عاشقانه های
|
|
|
|
|
ای دوست در این دایرهٔ عشق کجائے
گر خاک ره دوست نگــردی به فنائے
تا فاطمه امـــضا نکند دعوت ما ر
|
|
|
|
|
خوشا آنی که یاری در برش بو
ز عالم بوی مشک و عنبرش بو
|
|
|
|
|
زلف نگار میکند کار هزار جذبه را
خال لبش به سهم خود دانه ی دلبرانه است
|
|
|
|
|
برگردبیاکه بی تودلم وانمی نمی شود
اینجاکمی عاطفه پیدانمی شود
زخمی عمیق مانده بردلم ای نازنین م
|
|
|
|
|
گفته بودم بی کسم اما خطا گفتم سخن
تا زمانی غم مرا هردم سلامم می کند
|
|
|
|
|
شرح عرفان اسلامی بر بیت عاشورایی ( شهریار )
|
|
|
|
|
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
|
|
|
|
|
لغزیدم و در دام هوس افتادم
عمریست مقیم دوزخی آبادم
هرچند ملک بودم و جنت جایم
آدم که شدم ارم به گن
|
|
|
|
|
تقدیم به ترک های زراعت لبان پدر و دستان پینه بسته محبت مادرم
|
|
|
|
|
قالب شعری سروش، نم.نه ها و توضیحات
|
|
|
|
|
روزی غازی در پروازی
دل می بُردش با آوازی
بازی درپروازی را دید
از نادانی بر وی خندید
|
|
|
|
|
حرف راهی به جایی نمیبرد
زمان خسته از تکرار
کلمه پوچ
|
|
|
|
|
همچو آهو بره ی نارس و کالی که نگو
زده برعارض وقامت خط وخالی که نگو
دیده تا دیده رخت دل پر از آشو
|
|
|
|
|
چه شـاداب گشتم از عشقش الـهي
|
|
|
|
|
از همه خسته و غمم بسیار
و در وهم بی قرار
خواب نآید به چشم
|
|
|
|
|
در اين زمين كره ي ديگري ،كرانه بُوَد
كه زير پوشش آن ، جِرم صد ستاره بُوَد
|
|
|
|
|
ای کاش بالهایم را آتش می زدی
نه آسمانم را
تاقصد پروازکردم
،در بین انگشتانت زنداني ام کردی
|
|
|
|
|
جهان را با تو ترجمه می کنم
|
|
|
|
|
يادت هست كه شبها و دريا
موج به ساحل ميآورديم
و چقدر خنده به يك وجب
سبد دل جاي ميداديم؟
خند
|
|
|
|
|
من امشب خیالم به طنازی افتاد
چو رقاص شادی،به رقصیدن افتاد
اگر نکته گویم،به اصلاح توست
برو عاشق
|
|
|
|
|
دلی دادی خدا از خون چکیده
که چشمش جز خزان فصلی ندیده
|
|
|
|
|
«بن بست نیست»
هیچ کوچه ای بن بست نیست
یک طرف کوچه همیشه باز است
|
|
|
|
|
گرچه مرا نمیبینی
گرچه مرا نمی شنوی
|
|
|
|
|
من عهد بسته ام به دلم با تو از ازل
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |