شنبه ۱۲ خرداد
|
|
بارالهی
تو که در معرکه سجده شیطان بر من قافیه را می بازی...
چه توقع ز من بنده ناچیز کنی؟
|
|
|
|
|
مجالی
برای عشق ورزیدن نبود
وقتی
از همه سو اندوه وزیدن گرفت
چون صدف
|
|
|
|
|
قدم بگذار بر چشمان من مولا
|
|
|
|
|
شور حسینی
ای اهل مُحرَّم همه آماده دوبــــــاره
بر کرب و بلا شد، دو و هفتاد ســواره
در عرش سیه
|
|
|
|
|
در خم گیسوی تو افتاده ام
زلف توپیچیده به سامان من...
|
|
|
|
|
پناه میبرم از شرِّ دوریت هرشب
به خاطراتِ گذشته، امیدِ اینده...
|
|
|
|
|
بعد ازغم و اندوه چه باشد؟شادی
|
|
|
|
|
فریاد میزنم
در افکارم!
وقت غرق شدن در خاطراتت
در عمق چشمانت شنا میکنم
در همان چند لحظه ایی ک دم
|
|
|
|
|
سرگشته گیسوی پریشان شده ام دل
بی باده چُنین مستِ خرامان شده ام دل
|
|
|
|
|
گفتم که سرمست توام گفتا خرابی توبه کن
گفتم که عاشق گشته ام،گفتا سرابی توبه کن
گفتم زدل گفتا نگو
|
|
|
|
|
عشقت را با من قسمت کن
وبه دعائی بدرقه ام کن
مهمان بی حوصله اندوه توام
درد هایت را با تنم قس
|
|
|
|
|
از شهر میرم تا که اروم شم
|
|
|
|
|
مجنونتر از آناست که لیلی بشناسد
|
|
|
|
|
زمانی ای رفیقان در سرم فکر نگار آمد
|
|
|
|
|
بادبادکم
از هر طرف می وزی می رقصم
|
|
|
|
|
دیدمت امابگوشورجوانیهاچه شد
آن همه زیبایی ورنگ ونشانیهاچه شد
آن همه نازوتفخر.آنهمه شورونشاط
|
|
|
|
|
من تاریخ زخم خورده ی انسانم
درخت تبر خورده ی آزادی
|
|
|
|
|
وای که چه خوابیه
هرشب می بینمش نمیدونم کیه
شبیه هیچکس نیست خیلی رویاییه
تا بینهایتم چشماش آبیه
|
|
|
|
|
در پیِ مرکب دویدم روی بال خارها.
زخم های تاولی نشمرده دارم می خری.
|
|
|
|
|
در عشق به شهادت ، ای سردار ارادت ، درهر کجاییم به صف ، به صف شدن یه عادت
|
|
|
|
|
بر بام قلعه ای سنگی مینشینم
لرزش آهنگ وار گلی روییده در رو به رویم
جهت باد را نشان میدهد
گل
|
|
|
|
|
انارِ دلمان جوانه می زند
به وقتِ دلتنگی، کنارِ دوست
|
|
|
|
|
آخر ﺗـﻮ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﺯ داغ ﺗـــﻮ ﺳﯿﻨــﻪ ﺭﺍ ﻟﺒﺎﻟﺐ ﮐﺮﺩﻡ
ﻓﺮﯾـــﺎﺩ ﺑﻠﻨﺪ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ" ﺑﻮ
|
|
|
|
|
لحظه ای را دست و پا زد...
|
|
|
|
|
بادمی برد روسری ت را..........
|
|
|
|
|
سحر شده
منتظرم خیالم از گردش شبانه با تو برگردد
تا روزم را شروع کنم
|
|
|
|
|
چون به شمشیر جفا کشته بشد ابن علی
والی از دل بگرفت شادی دیرینه شد آک
|
|
|
|
|
بر خلاف رود جاری میزنم پارو به آب...
|
|
|
|
|
این حسین(ع) کیست مثالش نه کسی را دگراست
مادرش حضرت زهرا(س) زغمش دیده تر است
|
|
|
|
|
برقص با من که کنون عاشقانه می رقصم
نگوکه نیست آهنگی به ساز زمانه می رقصم
تنم چون سایه ای رنجور
|
|
|
|
|
" ظهر عاشوراست
باغ گل لب تشنه و تنهاست "
در میان نیزه و شمشیر
مردی از جنس خدا پیداست
|
|
|
|
|
شاید زیاد بهت نزدیک شدم / شناختم از تو کامل نیست
خیلی وابستگی دارم بهت / دلم جز با تو یکدل نیست
|
|
|
|
|
بخواب آرام ای رویای بیداری
بخواب در نعره های
ساکت فهم و دل آزاری
بخواب آری......
|
|
|
|
|
مینویسم همه شب از تو و رویای خودم
من که بی تابِ توٲم در دل و دنیای خودم
|
|
|
|
|
هرشب به قرار خود،شعری ز قلم راندم
افسوس قرار من،یک بیت نخواندی تو
در وعدهی دیدارت، صدبار خجل م
|
|
|
|
|
ماتمین گلدی گنه غو غای دو راندی، حسین...
هر محرم شیعه نین حالی پریشاندی حسین
|
|
|
|
|
دلتنگی تنها واژه ایست که از اعماق وجودم برخواسته میشود و.....
|
|
|
|
|
ای عشق! رحمتی گر از ایزد رسد تویی!
|
|
|
|
|
بيا جانا زِ من بشنو،حديثي را كه مي گويند
نكاتي را به دقت ، از ره تحقيق مي ج
|
|
|
|
|
توی خوابی که ندیدم
تو برام ترانه خوندی
|
|
|
|
|
تعلیم حافظ است این مطلب
که عشق درد است!
دردی که در دل ِ خود دارد یقین دوایی
|
|
|
|
|
چندیست غَمم در بَر و بَر بالین است
بنگر که مرا بی تو معیشت این است
بر باد، دَمی چو دادی آن زُلف سی
|
|
|
|
|
در اولِ بهار که سر سبز و نارِسم.
کردند قصد چیدنِ من خشمِ داس ها.
|
|
|
|
|
بار اول دیدمت بُردی قرار از جانِ من
محوِ اندامت شدم ای خوبرو، ای ماهِ من
|
|
|
|
|
مرگ در سکوت شب
بر پرتگاه آوار خاطره ها
کودک غمین در سررسید یادبود ها
اشک شوق است چشم دل در
|
|
|
|
|
در زمان آمدن در این جهان
کاشکی این بود رسم آسمان
گیتی_رسائی
|
|
|
|
|
روانشناس اند بازوان تو...
|
|
|
|
|
دو سه شب پیش از این یقین داری
|
|
|
|
|
شعله به عرش می زند زمزمه ی عزای تو
|
|
|
|
|
.....باز شوری در زمین بر پاست ....
|
|
|
|
|
دلت خوش است به آرامش درونیِ من
که بمب ساعتی ام گرچه سر به زیر شدم
|
|
|
|
|
زود باش ما عکس های دو نفره ی زیادی به طبیعت بدهکاریم...
|
|
|
|
|
قرار مبهم عشق و دلی که چون سنگ است
من وشرار نگاهی که آسمان٘ رنگ است
|
|
|
|
|
انکه ترسید و جا زد در مسلک ما راه ندارد
بی پروا گویم اینجا چاه کنی ته چاه ندارد
بیگانه را دست به د
|
|
|
|
|
عیبی نباشد این همه ظلم از جناب عشق
|
|
|
|
|
...رهت را می پسندم من ره همواره ناهموار
تو ناهمواری ره را از این همواره تر مپسند...
|
|
|
|
|
زندگی کلأ برایم شکل یک هشدار بود
|
|
|
|
|
چو خیال رخ تو بپرورم
بسرم زند حس پرندگی
|
|
|
|
|
سلام و تسلیت ماه شق القمر زمین سپاسگذارم از مدیر سایت برای همه مرام اش و با تقدیم این شعربه ایشان ام
|
|
|
|
|
با سلامی بر محمد(ص) جان و دل اطهَر کنم
سینه از نقش و کلامش گنجِ پُر گُهَر کنم
|
|
|
|
|
دفتر شعر مجید حرف به جز غم نزد
هر که زند ردِّ آن، او به نشانم رسد
|
|
|
|
|
Poem by
Sayf farghani
translation /
ای رفته رونق از گل روی تو باغ را نزهت نبوده بیرخ تو باغ
|
|
|
|
|
توانا شـود ، هـر كه دانا شود
به هـر كار نيكو ، مهيا شود
زِ دانا د
|
|
|
|
|
....
می تراشم تنهایی ام را
مداد کوچکی که هر روز برزگتر می شود
....
درهمند تمام یادواره ها
وقتی
|
|
|
|
|
نفس بده که دلم بی بهانه می گیرد.
دلم زلحظه ی شادترانه می گیرد.
دل ودماغ ندارد پرنده ی طبعم
|
|
|
|
|
ساقی امشب دل به دریا می زنم
|
|
|
|
|
در لحظهی پرواز خود، در خون خود گفتی اذان
آخر تو هم داخل شدی در جمع عاشوراییان --------------------
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |