سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 31 ارديبهشت 1403
    13 ذو القعدة 1445
      Monday 20 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        دوشنبه ۳۱ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تهران و گذشته هایش
        ارسال شده توسط

        شهلا-فراهانچی

        در تاریخ : چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۱ ۲۳:۵۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۲۹ | نظرات : ۶

         

        تهران بود و سکوت کوچه های خلوت و صدای پای عابرانی که سلام اولین کلامشان و خدا نگهدار آخرین پیام بود. پاییزکه می آمدخیابانها پر می شد از برگهای عنابی رنگی که زیبایی خاصی به آنها می داد و شیشه ها ، تصویر اشک باران را در خود باور داشتند .آسمان پر ستاره بود و مهربانی کلید در خانه ها . قهوه خانه ای بود و قلیانی بدون اینکه چشمت به قیافه معتاد خماری بخورد که آویزان خانواده اش باشد. پیشنمازی بود و مسجدی . جوانی بود و کتاب رمانی عاشقانه.نه کامپیوتری و نه چتی نه شیشه ای و نه ...نجابت بود و نانجیب اندک. نانی بود و سفره ای ...فرشی بود و گلیمی نه مبلی که استیل باشد و نه دکورهای آنچنانی ...پیکانی بود و فولکسی نه پرشیا و مزدایی و...

        حال خوشی داشتند گذشتگان ما . سیاست به کارشان نمی آمد . سرشان بکارشان بود و آفتاب نزده کرکرۀ مغازه ها بالا می رفت و آب و جارویی و دخلی و ترازویی...اداره جاتی ها هم کت و شلوار پوشیده با کراواتی آویزان یقه ، کیف به دست ، راهی می شدند  . بقال محله و نانوا هر گز چشم نازک نمی کردند که همین است که هست ....

        یک تهران بود و پهلوان تختی و ...یک تهران بود و بلوار کرج و شمیران و دربند و ونک و...سر و ته تهران معلوم بود نه مثل حالا که نه سرش معلوم است نه تهش! بوی عطر یاسهای بنفش کوچه ها را پر و خرمالوهای آویخته بر شاخه ها ، خود به خود دهانها را گس و شیرین می کرد. اتوبوس دو طبقه ای بود وصفایی می کردند آنها که طبقه بالا جا می گرفتند . نه دودی بود و نه ترافیکی و نه جریمه ای.

        یادت بخیر تهران من . چه بودی و چه شدی!!قیافه ات را َبزَک کرده اند .خانه هایت را با کلنگ خراب و برج بجایش ساخته اند . درختانت اره شده و پرندگانت سر گردان... ستاره های آسمانت را دزدیده اند و تابلوهای نئون شبهایت را روشن می کند. طفلکی ماه که تنها مانده و بی همراه...

        اینک سوالی بی جواب دارم : کو آن نگاههای مهربان و آن لوطی مسلکان محل و همسایه های صمیمی و مردانگی و صداقت و ...هوای پاک ... کو؟؟؟؟ به قول مهدی اخوان ثالث :سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ...هوا بس ناجوانمردانه سرد است

        والسلام...


        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۸۳ در تاریخ چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۱ ۲۳:۵۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0