سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
    27 شوال 1445
      Sunday 5 May 2024
      • روز جهاني ماما
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۱۶ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      پیوند عشق
      ارسال شده توسط

      عبدالله خسروی (پسر زاگرس)

      در تاریخ : سه شنبه ۲۵ تير ۱۳۹۲ ۰۳:۴۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۷۰ | نظرات : ۱۴

      پیوند عشق ..نوشته : عبدالله خسروی
      رفت وآمدهای روزانه به امامزاده برایش عادت شده بود .از وقتی تنها عشق وبهانه زندگیش در بستر بیماری افتاده بود زندگی برایش به کابوسی طولانی شباهت داشت .قرار بود چند وقت پیش مراسم عقدکنان راه بیندازند وحتی خانواده هاشان در جریان بودند  وموافق وصلتشان بودند ولی این ناراحتی قلبی بیموقع چراغ شادی هر دو خانواده را خاموش کرد...یکماهی میشد دکتر تنها راه نجات امیرحسین را فقط پیوند قلب میدانست .پدر امیرحسن آماده بود تا تنها داروندارشان را که یک خانه قدیمی بود برای عمل پیوند قلب تنها فرزند پسرش حراج کند .زمان داشت میگذشت وهنوز قلب برای امیرحسین پیدا نشده بود ..
      فرشته آنروز مطابق معمول با امامزاده درددل میکرد واز خدا شفای  عشقش رو میخواست .صدایش میلرزید ودر حالیکه اشک بر پهنای صورت زیبایش جاری شده بود بی وقفه حرف میزد .حاضر بود جانش را فدای سلامتی امیرحسین بکند..
      لحظاتی بعد با دنیایی از امید که امامزاده بهش میداد بیرون آمد وراه بیمارستان را در پیش گرفت ...هوا ابری بود وباران شروع به باریدن کرد ..همانطور که میخواست از عرض خیابان رد شود گوشی اش زنگ خورد ..شماره بیمارستان بود ..با دلهره برداشت وتا خواست جواب بدهد ابتدا صدای بوق ممتد ماشینی وسپس ترمز کشداری  تا مغزش سوت کشید وقبل از اینکه بتواند حرکتی کند ماشین او را مثل کاه از روی زمین بلند کرد و  کمی آنطرف تر پرت کرد ..نه گوشش چیزی را می شنید ونه چشمانش جایی را میدید ..
      چند روز بعد روح فرشته بر بالای اتاق عمل بیمارستان داشت با خوشحالی عمل پیوند قلب خودش را که دچار مرگ مغزی شده بود وبا رضایت خانواده اش به امیرحسین پیوند میزدند  نظاره میکرد..حالا قلبش در بدن عشق دنیایش می تپید..



       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۸۲۵ در تاریخ سه شنبه ۲۵ تير ۱۳۹۲ ۰۳:۴۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0