چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت
کافه دلتنگی شعری از علی نوری
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۷۸۴۹
بازدید : ۳۵ | نظرات : ۸
|
|
یه روز یه کافه بود جای دوتامون/ به هم سپرده بودیم دلو آسون
دلای جمع کافه چفت هم بود / دلای عاشقاشم جفت هم بود
نگاه عاشقا گرم و صمیمی / چه تازه آشِنا یا که قدیمی
منو تو هم یه جُف بودیم از اونا / دو یار غار چن سالیه آشنا
تو با چشای رنگی موی بورت / نگین کافه بودی با غرورت
کافه ای بود یه روزی / ما به هم دل داده بودیم
کافه ای بود یه روزی / عاشقایی ساده بودیم
کافه ای هست هنوزم / واسه من یاد تو داره
کافه ای هست نباشی/ واسه من تیره و تاره
یه روز غریبه ای اومد به کافه / دلت رو برد شدی عاشقش آخه
که برده با خودش قلب و تنت رو/ نشد به ذهنم باور رفتنت رو
دلت دنبال از من بهتری بود/ نبوده بند من با دیگری بود
به اونم بی وفا میشی تو آخر / نمیشی واسه هیچکی یار و یاور
به عشق و عاشقی پابند نمیشی / به بودن با یکی تو بند نمیشی
کافه ای بود یه روزی / ما به هم دل داده بودیم
کافه ای بود یه روزی / عاشقایی ساده بودیم
کافه ای هست هنوزم / واسه من یاد تو داره
کافه ای هست نباشی/ واسه من تیره و تاره
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ترانه ای زیباست
با نظر استاد ترانه سرا مدهوش عزیز موافقم