پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت
|
|
غزل بی هوش افتاده کنار دست بی جانم
|
|
|
|
|
سندرم دل بی قرار برای دستت دارم..
|
|
|
|
|
در قلب تو باشم به خدا اوج رهایی ست
|
|
|
|
|
تنهایی در خانه نشستم هر دم در زدند..
در خیابان قدم برداشتم جای پایم را با سنگ زدن...
|
|
|
|
|
از خفتگان دوریم چون بیدار می میریم !
|
|
|
|
|
همیشه از ته این انتظار میترسم
|
|
|
|
|
در پیچ و خم کوچه ، یک بار تورا دیدم
قلبم به دهان آمد ، در بادیه خشکیدم
چشمم گره کوری ، بر چشم تو
|
|
|
|
|
مانند پگاه ، روسپیدش کردی
فرخنده شبیه روز عیدش کردی
بی نور و هنر بود شبم بی تو ولی
با آمدنت ، عصر
|
|
|
|
|
قبله در کاشان کمی مایل به راست
روز و شب هایش پر از شور و صفاست
مردمی دارد بسی مهمان نواز
هرچه دار
|
|
|
|
|
زنان ... حمالان الم ...
چون بردگان موظف به تکثیر
|
|
|
|
|
... درد نداری اگر، سر به سر دلم نگذار...!
|
|
|
|
|
یک ملاقاتِ خصوصی بینِ من با گردنَت
آخرین دعوای من با دُکمه ی پیراهنت
|
|
|
|
|
دین باختن
به کمکاریِ مقنعهات
خسرانِ شیرینیست
|
|
|
|
|
گیسوی بی تاب را
داده ایی دست دریا ببافد!
نمی گویی باغ خواهد گریست؟
|
|
|
|
|
(قَمَر هاشِمیان )
تا خدا دید حسین کربُبَلایی دارد
قَمَرش را رو کرد ، او چه اِبایی دا
|
|
|
|
|
امان از افراط ها و تفریط ها
چه می کند با عقاید و ایمانِ آدمیزاده ها !
|
|
|
|
|
نور ماه بالهای نم زده شبپره هارا سوزاند
|
|
|
|
|
تا كه برويد گل يكرنگ عشق
سرخترين سرخترين رنگ عشق
|
|
|
|
|
دل نوشته ای تقدیم به شیر مردان غیور ایران
|
|
|
|
|
ناوک از چشم تو آمد، دل سپر شد، نگریخت
هرچه بر حال جهان رفت ز آن مسئله شد
|
|
|
|
|
زندگی همین زمزمه های بارانی ست
بشنو
حرف های در گوشی بسیاری با
باران دارم
|
|
|
|
|
به جان نیمه ام جانی
به این بد حالی درمانی
بر این ماتم سر انجامی
به غم ها ده تو پایانی
|
|
|
|
|
گمشدهام در زیر آوار عقاید کهنه...
|
|
|
|
|
به مناسب چهارم شعبان میلاد حضرت ابوالفضل علیه السلام
نوزاد علی چه ماهرو آمده است
|
|
|
|
|
دست به کار شو
رَختِ بهار بپوش
بیا
که هر پرده از
آهنگِ نگاهت
|
|
|
|
|
به لحظه ای که شدم حافظ نگاهِ تو...
|
|
|
|
|
طعنهدر میان برف و باران ، بارش باران خوشتر است گرمی هم خود نیاز است ولی سرما خوشتر است 🌺🌺 در دلم
|
|
|
|
|
کرکسها رفتند/استخوانهایم ماند/حالا/نوبت پرنده خوشبحتی است/کجاست؟
|
|
|
|
|
دستانت را بالا زدی
ودر باغ را برویم گشودی،
چه گلی چه گلستانی
چه بهاری وچه گل های همیشه بهاری !
|
|
|
|
|
حرفیازعشقووفا
هیچ نگو ای مجنون
|
|
|
|
|
قلم سیاه و دفتر سفید*****نوشتم شعری سپید
|
|
|
|
|
بچه ،خوبه که گوش بده به بابا
نپره توی حرف خوب مامان
بچه ،خوبه که دستاش رو بشوره
......
|
|
|
|
|
1 ______
عید درعید شده کهنه شرابی بزنیم
با مستی خود تار ربابی بزنیم
حالا که رسیده نو بهاران شم
|
|
|
|
|
مگرقبیله ما غیر عالمان بودند
|
|
|
|
|
نشانی ات را
از گریه های باران گرفتم
از دستانی که سجده کرد
تا ملکوت
فاصله را
این روزها مرگ هم ب
|
|
|
|
|
آن روزها
من
و
تو
دست در آغوش هم
آوازه ی آبی عشقمان
چون باد
کوه به کوه می رفت
و
بر دریاها م
|
|
|
|
|
این جا من و تنهایی و غم یارِ هم هستیم
|
|
|
|
|
زندگی فرصت عاشق شدن و شیدایی ست
|
|
|
|
|
تو کجایی سهراب ؟؟
آب را گل کردند ! خونی بر دل کردند ، خنجر خیانت آٰغشته به خون ، همه بر دل کردند
|
|
|
|
|
بسیار سلام از لبم افتاده بر این خاک
مانده ست فقط واژه ی بدرود ، برادر
|
|
|
|
|
فرزند ارشد حسین باشد علی اکبر
در متانت وادب باشد از همه سرتر
|
|
|
|
|
🌹
بیا به بزرگ ترین شهر این دیار برویم
و بزرگ ترین عبادت گاه آنجا را بیابیم
و بزرگ ترین دعا را جا
|
|
|
|
|
امشب دلم گرفته تا عقدهای گشایم
دفتر کنار من باش چند بیت شعر سرایم
گیتار نوازشم کن تاری بزن برقص
|
|
|
|
|
قَبل اَز این پایــــــیزِ سَـــــــــــرد ما هَم بَهــــــاری داشتیم
هَمدَمی ، عِشقـــــی ، دِلی ،
|
|
|
|
|
☘☘"زائر"........
پیشِ چشمانِ خیسِ من امروز، مادرم عازم سفر شد و رفت.......
|
|
|
|
|
بسیار سروده اند از گلها
از یاس ، مریم و شقایق
|
|
|
|
|
در زمستان برف خواهیم شد
و روی شاخهها خواهیم بارید.
یکرنگ خواهیم شد و شاخههای پژمرده را همدم.
سپ
|
|
|
|
|
تا چند ز جهل خود خجالت بکشیم
وقت است که دست ز جهالت بکشیم
|
|
|
|
|
تا کی غزل نویسم و لایک های بی خودیت...
|
|
|
|
|
هق هق ساعت روی میخ دیواری
رویای خاموش با بوی تند کاغذ دیواری
غرق میشود ترانه ای هردم
توی کابوس ها
|
|
|
|
|
حالا که نوروزم تویی
یک رشته گلکاری بکن
|
|
|
|
|
یاران من
تا کجا باید رفت
از کجا باید گذشت
به کجای آسمان باید پرید
تا به شهرامید رسید
شوق دیدا
|
|
|
|
|
آنکه در حلقه ی عشقت شده پابند منم
|
|
|
|
|
الا ای مرد خوش باور که یکباره سفر کردی
|
|
|
|
|
در بیگانگی چشمانت،خویش آمدم
|
|
|
|
|
قاصدی از شاهراه دل بسویت آمده است
مرگ را بردار کن آتش بزن این خواب را
|
|
|
|
|
ترانه ای در وصف شاعران و عارفان و عاشقان
|
|
|
|
|
میدانستم که روزی شاعر خواهم شد
و میدانستم حماقت عضوی ابدی از من خواهد بود
|
|
|
|
|
از سرزمینِ سوت و کورم ماه دور است
شب بوی غمگینِ دلم محتاجِ نور است
|
|
|
|
|
من مینا هستم. متولد خرداد 1349.
امروز فهمیدم که من چقدر خوشبختم. چقدر خوش شانسم...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۸۲ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه |