جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
به تو که فکر می کنم/ خالی می شوم از شهر
|
|
|
|
|
آزادی فقط یک برج است
یک ورزشگاه خالی از زن
یک خیابان خالی از انسانیت
|
|
|
|
|
رفته است از محلۀ ما جای دیگری
مستاجری که خانۀ دل دراجاره داشت
شاید به تنگ آمده بود
|
|
|
|
|
نیمه شب مستانه گفتا ساقی شیرین کلام
|
|
|
|
|
کنیم گلایه گناه از ماست ولی مجرم شیطان
این رسوا برون نشان از درون مدفون ماست
|
|
|
|
|
عشق من ،شهریور آمد بازگرد ؛
امتحان بوسه ها را پس بده !
مژگان_بختیاری (پرتو)
______________
|
|
|
|
|
💗ماه منی💗
می نشینم روبه رویت سر به زیر و با ادب
می زنم پلکی به بهرت با اشاره با طرب
😚
می سر
|
|
|
|
|
مفهومِ دقیقِ واژه یِ « دین داری » ...
|
|
|
|
|
سرآغاز محفل به نام کردگار
میکنیم آغاز با یاد تو کار
|
|
|
|
|
از قهر و خشم و ترسِ یک آدم چه می فهمی ؟
|
|
|
|
|
زندگی بد نیست غم ،کم می خورم
|
|
|
|
|
توخنده کن میسوزنن دل منو
امروزوفردامیگیره قلب منو
تنهایی میشینم رونیمکتی که
ازتووخاطرهات فقط حست
|
|
|
|
|
هوا سمت کاخ شما خوبه، نه؟
هوا سمت ما خیلی توفانیه
|
|
|
|
|
زندگی در قلب من زد تیرمژگان تو را
تا خدای من کند یک عمر چشمان تو را
|
|
|
|
|
شاید طوفان ، بهترین بهانه باشد برای رفتن
|
|
|
|
|
تا کجا میکشانی ام پی خود ای که آتش زدی به بنیانم
|
|
|
|
|
من که قمار زندگیم رو به تو باختم/
قصر عذابم رو هم، با دسته خودم ساختم/
|
|
|
|
|
غرق شدم
و
کوسه ها بی اشتهای تراوش
از کنارم گذشتند
گوشواره هایم
در منقار مرغ ماهیخوار گیر کر
|
|
|
|
|
جان ( احمد ) گر بخواهی که بمانی جاودان
دستگیر از ناتوانان و ضعیفان چون پدر
|
|
|
|
|
اندوه تو پاکا نمی کند رهایم
این قصۀ درد است ، مدام در صدایم
|
|
|
|
|
اگر بپذیری،بانو!
خیالم از تو پر است...
|
|
|
|
|
روی دریای غمت پشتت رو هرگز خم نکن
|
|
|
|
|
افتاده نگاه تو به سنگ محک من
|
|
|
|
|
هنـوز کلاغـم و با سقـوط آشنا نشدم
به ترسِ مترسکِ مرگزار مبتلا نشدم
|
|
|
|
|
در غروبی چشمِ شهلای توٲم آمد به یاد
خاطراتِ عشق و رویای توٲم آمد به یاد
باد می رقصید در دامانِ س
|
|
|
|
|
گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم شا
|
|
|
|
|
.
با منتظران این دقایق
تاریخ بماند و حقایق
|
|
|
|
|
افتاده ام چو مور ، در قطره عسل.
در بندِ لذّتم ، تا لحظه ی اجل.
در پیچِ زلفِ یار ، عمری شدم پری
|
|
|
|
|
عاشقی بر طنین بنفش میخکها
|
|
|
|
|
رود به سر می دود رو به گلستان دلیر
تا که بدست آوَرَد باز چه در این مسیر؟
|
|
|
|
|
حکم تبعیدم به دستان توامضاگشتهاست
باز هم باید بگویم دوستت دارم گلم
|
|
|
|
|
بازم دوباره انكار
اینا همش یه خوابه
|
|
|
|
|
روز جهانی عشق است وقتی کنارمی
|
|
|
|
|
وسعت تنهایی ام یک نقطه است
|
|
|
|
|
فصل بی پائیز
امان از رسم کفر آمیز چشمت
فغان از دشنه ی خونریز چشمت
کَمان داران غم را می شناسم
اما
|
|
|
|
|
آینه ای شاهی ام
صاف و روشن
پاک وزلال
|
|
|
|
|
تو عشق منی عشق منی عشق منی
|
|
|
|
|
شبها که بی تو حال دلم زار می شود،
وقتی که خاطرات تو تکرار می شود،
|
|
|
|
|
به اندازه ي هزارسال دلتنگ توام
|
|
|
|
|
شب ها سکوت عاقلی ام درد می کند
|
|
|
|
|
چه میدانی تو از دردی که می آید هَر اَز گاهی
گلو میسوزد از بُغضی و حِیرانی چه می خواهی
|
|
|
|
|
هر که آمد گره بال مرا باز نکرد
بی پر عشق دلم پر زد و پرواز نکرد
|
|
|
|
|
دل به دیدار تو مشتاق و تو از من دوری
با که گویم اینچنین حال و چنین رنجوری
|
|
|
|
|
مردی شدی
آجر به آجر قد کشیدی...
|
|
|
|
|
آی آزادی
کجا باید تو را جستجو کرد؟
در کدامین زندان تو را میتوان یافت؟
|
|
|
|
|
رویای شيشه اي
شبي در خواب ديدم من
به روي شاخه ي گيلاس دوتا پروانه مي رقصند
بلور ژاله ها آرام به
|
|
|
|
|
زیبایی ات! زیبایی ات! زیبایی ات! آه...
ای کاش می شد حق مطلب را ادا کرد...
|
|
|
|
|
می آیی
سبک بالتر از نسیم سجده های سحر که هوای دلمان را خنک می کند
|
|
|
|
|
خانمی این وری بیاپیش من سریع
خانمی دلبری دل منوبردی سریع
اینقده ادا دل من بردی یه سری
میکنی دلبری
|
|
|
|
|
روز شکرین شب شد که فرقت یار آمد
|
|
|
|
|
بغضی عجیب گلویم را گرفت...
|
|
|
|
|
این خونه رو بی تو همش
...
علی رفیعی وردنجانی
|
|
|
|
|
ما نیمه های در التهاب هم ایم
|
|
|
|
|
پر میکنی با چشم هایت استکانم را
|
|
|
|
|
... نبود اداره " شهر" اگر
در چنبره مشتی نامرد !
|
|
|
|
|
این مستی و هشیاری عشق تو نثارم کرد
|
|
|
|
|
تا که می آید دلم عادت به آرامش کند
با خوشیها می رود تا اندکی سازش کند
بار دیگر آتشی سوزنده
|
|
|
|
|
- حقیقت - آقا
فقرات فقر است
که قانونی هیچ
قادر
به قطع آن نیست!
|
|
|
|
|
.
جام نوشین عاشقان را واله و محزون مکن
اینچنین با شاعر نازک دل مجنون مکن
|
|
|
|
|
کاش در یک روزِ زیبا و بزرگ ، حرص را در سینه قربانی کنم.
کاش جایِ جانِ شیرین و عزیز ، خشم ، نفرت ،
|
|
|
|
|
من خَصمِ قسم خورده یِ افکارِ حقیرم ...
|
|
|
|
|
مگر از صورت تو نازتر و زیباتر هم هست؟!
مگر از تاب گیسوی تو دلربا تر هم هست؟!
تاب گیسوی تو و چشم
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۷ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |