سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
|
|
آی آزادی
کجا باید تو را جستجو کرد؟
در کدامین زندان تو را میتوان یافت؟
|
|
|
|
|
رویای شيشه اي
شبي در خواب ديدم من
به روي شاخه ي گيلاس دوتا پروانه مي رقصند
بلور ژاله ها آرام به
|
|
|
|
|
زیبایی ات! زیبایی ات! زیبایی ات! آه...
ای کاش می شد حق مطلب را ادا کرد...
|
|
|
|
|
می آیی
سبک بالتر از نسیم سجده های سحر که هوای دلمان را خنک می کند
|
|
|
|
|
خانمی این وری بیاپیش من سریع
خانمی دلبری دل منوبردی سریع
اینقده ادا دل من بردی یه سری
میکنی دلبری
|
|
|
|
|
روز شکرین شب شد که فرقت یار آمد
|
|
|
|
|
بغضی عجیب گلویم را گرفت...
|
|
|
|
|
این خونه رو بی تو همش
...
علی رفیعی وردنجانی
|
|
|
|
|
ما نیمه های در التهاب هم ایم
|
|
|
|
|
پر میکنی با چشم هایت استکانم را
|
|
|
|
|
... نبود اداره " شهر" اگر
در چنبره مشتی نامرد !
|
|
|
|
|
این مستی و هشیاری عشق تو نثارم کرد
|
|
|
|
|
تا که می آید دلم عادت به آرامش کند
با خوشیها می رود تا اندکی سازش کند
بار دیگر آتشی سوزنده
|
|
|
|
|
- حقیقت - آقا
فقرات فقر است
که قانونی هیچ
قادر
به قطع آن نیست!
|
|
|
|
|
.
جام نوشین عاشقان را واله و محزون مکن
اینچنین با شاعر نازک دل مجنون مکن
|
|
|
|
|
کاش در یک روزِ زیبا و بزرگ ، حرص را در سینه قربانی کنم.
کاش جایِ جانِ شیرین و عزیز ، خشم ، نفرت ،
|
|
|
|
|
من خَصمِ قسم خورده یِ افکارِ حقیرم ...
|
|
|
|
|
مگر از صورت تو نازتر و زیباتر هم هست؟!
مگر از تاب گیسوی تو دلربا تر هم هست؟!
تاب گیسوی تو و چشم
|
|
|
|
|
در مسجد ما قبله اگر هست،یکی نیست
|
|
|
|
|
از پیچ و خم مویت
شوریده شبی آمد
از خندهی چشم تو
دل در تپشی افتاد
این برکهی جادویی
به سنگ به م
|
|
|
|
|
عاشق که بود دختر داغدار
به چه قایل بود دله ، دلدار
ز زندگی چه میخواهد
طبع ناز ، نازدار
|
|
|
|
|
باران می بارد
در سبزه زار رویایم
نم نمک پاورچین
قدم برمی دارد
|
|
|
|
|
دائم البغض و دائم الاَشکم، رنجه از شک و بی سرانجامی
سوده یکدم نمیشود خاطر، عشقِ پاکی بدونِ فرجامی
|
|
|
|
|
اسمتوکه برلب من ،رهاشده ازقلب من
میخواهدش قلب من،رهاکنه دردمن
اسمتو که برلب من، میخواندازدل من
گل
|
|
|
|
|
ای عشق مصیبت ز تو بسیار کشیدم
از حرص زمان پنجه به دیوار کشیدم
|
|
|
|
|
شدم غرق چشمت ، سحابی مگر ؟
گرفتی به چنگم ، عقابی مگر ؟
|
|
|
|
|
عشق را موقعی باور کردم که لبخند را بر لبانم دوختی!
|
|
|
|
|
"رفت"؟؟؟ این طعنه ی یک شهر به من بود ولی
شهر هم مثل من از رفتن تو تنها بود
|
|
|
|
|
میان مردم این شهر نیست پیغامی؛
پیام، از نفس قدسی سروش بگیر
///////////////////////////////////////
|
|
|
|
|
به یادت خاطراتم را از اول تا نهایت زیر و رو کردم
تمامش را تماماً تا سکانس آخرش من جستجو کردم
مرور
|
|
|
|
|
در سکوت کوچه ها در خلوتِ دیدارها...
کاش می شد دیدنت تکرار می شد بارها
|
|
|
|
|
صدای سکوت
چمدانم را پر کرد
همیشه
قدم های آخر
ته مانده ی دلبستگی ها را
پژواک می کنند
آرام آرام
|
|
|
|
|
تاتورادر کوچه دیدم قاب چشمانم شکست
|
|
|
|
|
روشن نمی ماند.تا پگاه هیچ
شمعی
|
|
|
|
|
شب اخره عزیزم..تو بمون من دیگه رفتم_
دلمو به هر کی دادم پس اورد گذاشت رو دستم
|
|
|
|
|
یک شهر و یک شَمَل
زهرِ چشم و برقِ دشنه
نازِ اندام...
قاق کشیده نم
|
|
|
|
|
ما یک عمره عاشقیم ،کسی خبر نداره
مست گل شقایقیم، کسی خبر نداره
|
|
|
|
|
بـه حـجـش آرزو در دل فغـان كـرد
|
|
|
|
|
لبم از راز دلم پر شدو لب ریز نشد
|
|
|
|
|
در گرمای نا فرسای نیمه تابستان
|
|
|
|
|
فرقی نمی کند،
چه امروز
چه فردا
و یا چندین سال بعد...
از لحظه ای که رفتی،
|
|
|
|
|
مبتلایم به تو...
و به طغیانِ رودخانه
_لبانت
آن هنگام ....
که در عبور از دهلیز شب
خواب بوسه هایت
|
|
|
|
|
دوست دارم چشمهایت توی شعرم جا بگیرد
کار آن ابروی زیبا در غزل بالا بگیرد
آنچنان مستی بریزد چشمهای
|
|
|
|
|
همین تصویر و یک دریا همه آرام جانم شد
|
|
|
|
|
برده داری می کنی در قرنِ بیست.
باورِ ویرانگرت دیوانه چیست ؟.
گاهی می کوبی به تخته گه به میخ.
|
|
|
|
|
دیده ام تاریک است
روشنی پر بسته
|
|
|
|
|
شعرهایم ناتمام نمی ماند...✒
|
|
|
|
|
ای دل دوباره بی خود از رویای خام کیستی
|
|
|
|
|
شهادت امام باقر علیه السلام
|
|
|
|
|
مطمئن باش که این مرکب زیبا هوس است...
|
|
|
|
|
با این دل شکسته واین حالوروزبد
آخر بگوچگونه تورا من ببخشمت
|
|
|
|
|
بیزارم ،دلتواینجا میزارم
میرموپشت سرمو،نگاه نمیکنم آخه بیزارم
بی معرفت سایه موباتیرمیزدی
دلموشکنج
|
|
|
|
|
مبارک گر نگفتی عید را بر من، تو اما ........
همان عیدی که میگویم به خود هردم مبارک
|
|
|
|
|
تو با باد آمدی، با باد رفتی
|
|
|
|
|
ای پنجره ی آبی و چوبی قدیمی
|
|
|
|
|
تو از دریا
تو از جنگل سرسبز و زیبا
و دوشیزگان شهر به هنگام شکوفه باران گیلاس ها
زیباتری...
|
|
|
|
|
وقتی تو در کنارم هستی
ترنم شادی از لبانم همانند چشمه ای جاری می شود
|
|
|
|
|
چشم هایم ز نگرانیت در سیاهی است
لب هایم ز عطش عشق ارغوانی است
|
|
|
|
|
ای دلیل گریه
دوستت دارم ولی مانند سابق نیستم
مثل سابق نیستم؛ در وادی حیرانی ام
|
|
|
|
|
پرچم هستی به سر بام تو
بحر خر قطره ای از جام تو
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۱۹ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |