چهارشنبه ۹ خرداد
|
|
هر كه پيمان شكنـس ، عزّت پيمان بِـبرد
هر كه بر راستي است ،گوي زِ ميدان
|
|
|
|
|
((عمرگران))
این عمر گران ، صرف نما در ره باقی
بشکن همه ی جام فنا، تا خود ساقی
این ممتدد عمر ، ا
|
|
|
|
|
در این خزان عاطفه و همهمه ی قلب شکسته و احساس ترک خورده...؟!
|
|
|
|
|
هوای دل من مثل زمستان سرد است
|
|
|
|
|
شیرینی از کلام تو بیرون نمی رود
فرهادت ای نگار،به هامون نمی رود
|
|
|
|
|
من خوبم فقط کمی دلگیرم....گهگاهی خودم را گم میکنم لای برگ برگ تقویم....شاید نفهمی گم شدن لای خاطره ه
|
|
|
|
|
در گلويم سخت شد فريادها.....
|
|
|
|
|
غم آر غم آر
که روزگار چون ابرست....
|
|
|
|
|
بهار آمد بیا بر شعر احساسم سری زن
|
|
|
|
|
تو،،،
تعبیر رویاهایم شدهای.
♡
یوسف هم میداند.
|
|
|
|
|
نوستالوژی غمگینی ست
رفتن تو
فوران دلتنگی
در اضطراب شهری سیمانی
|
|
|
|
|
چشم انداز دلگیری ست دریا
واین روزهای سیاه
چرا که تو نیستی
تا پریان دریایی
از رخصت آفتابت
سونا
|
|
|
|
|
آه و افسوس که ویروس ز ووهان آمد
و بلا پشت بلا بر سر ایران آمد
|
|
|
|
|
بسته ام باز دهــان ِ نگــه تـر شده را
بسته ام گوش زبان_بسته_دل ِ کر شده را
در دو راهی ِ غم انگیر
|
|
|
|
|
هست دانایی، لعلی جاودان....
|
|
|
|
|
بریز شهد عسل را کنار شعر و شراب...
|
|
|
|
|
بیاد قهوه ی چشمش هنوز بیدارم
|
|
|
|
|
جنس را گران قلب را ارزان میدهیم..
نان یکدیگر بریم اما گنجشک نان میدهیم...
|
|
|
|
|
گفتی که روی آینه ها رد پای من است
|
|
|
|
|
... با ناگفته ها، چه گویم که گقته ها را همه گفته ام!
|
|
|
|
|
افسونگر شعری عاشقانه که تقدیم به همسرم مریم شده
|
|
|
|
|
🌱🌱 حال پریشان مرا ، توهمچو شانه آمدی..
|
|
|
|
|
خواب دیدم که تکیه زده ام به مقام دیوانی
|
|
|
|
|
آنها که در دلِ شب
صورتشان در آن تاریکیِ عمیق پیداست
|
|
|
|
|
دوستانپیغامدادند
نیستکارش شاعری
|
|
|
|
|
فکر کردن به رخ ماه تو هم شیرین است
در خیالت غرق گشتن عادتی دیرین است
نظرت را تو مگیر از من و با
|
|
|
|
|
ما قافله سالار ره بُعد1 خداییـم
منزل که رسیدیم ، بَرِ شاه ، گداییـم
ا
|
|
|
|
|
ایران زیبای من به گِل نشسته است
مثل زمان جنگ به خون غلطیده است
این بار در کوچه ها حجله ای روشن نیس
|
|
|
|
|
((خواب پریشان))
لعل لبهای شما طعم غذای روحم
پنجه درگیسوی توشاهرگت میبویم
دورحلقم طره موی ت
|
|
|
|
|
چون
سمکو صدان شاعر در کوی تو مجنون اند
لیــــک آن ســر مــژگــانــــت خواهان شـبـیـخون اند
|
|
|
|
|
عشق یعنی یه حس و حال خوب
عشق یعنی باشی تو قلبش محجوب
حسش کن من نفس هام گیره
قلبم با تو جون میگ
|
|
|
|
|
چنان بهم گره بگرفت این رشادت ایثار
که جملگی بیکباره ودر زمانی نچندان دور
بنهادن از هر گوشه پا ب
|
|
|
|
|
بیرون بکش روح مرا
غرقم به دنیای خیال
افتادهام در چالهاش
راه گریزم شد محال
|
|
|
|
|
خوشبختم
چون ترا در کنارم هماره می بینم
|
|
|
|
|
گل اگر چندیست از طوفانِ غم پژمرده است
رقصِ آن را باز می بینی به گلدان، غم مخور!
|
|
|
|
|
ساغری دیگر به دست می پرستان نیست نیست
|
|
|
|
|
نه به حال تو دل در بدرش سوخته است
خط فقط بر لب همچون شکرش سوخته است
|
|
|
|
|
جای قلبِ تو مگر چیست درون سینه...
|
|
|
|
|
گرچه دروازهی دل را به ناحق بستی!
چه کنم، چاره که پیغام ترا می بوسم
***
|
|
|
|
|
آه ای دل شکسته! آهای غریب ناکام
شده بر سر تو سایه ی اندوه مستدام
|
|
|
|
|
شعر تو کم از حافظ شیرازی نیست
|
|
|
|
|
شب های آرزو
یک آن دلم ز بند و خیالت رها نشد
صدبار وعده دادی و یکدم وفا نشد
عمری بپای آیه مهرت
|
|
|
|
|
آن لحظه که با لبخند از دور نگاهی کرد
|
|
|
|
|
اشک و آه و درد هجران خدایا تا به کی
|
|
|
|
|
شمشیرت را مَکِش
بر مَچین بال و پَرَم را
|
|
|
|
|
نگاهم به ماه است
دلم قرص…
خوابِ چشمانم
از دستانِ توست
|
|
|
|
|
چون دهان بگشایی خوابت را
تعبیرش همان مرثیه غمناک است
در حوالی امن من
از خراش مساحت لامسه
تاکلام
|
|
|
|
|
وچقدرخوشبخت است
دلی که خانه ی توست!
|
|
|
|
|
خط اول به عشق تنهایی
خط دوم به یاد تنهایی
|
|
|
|
|
از فداکاری خود کرد برائت پتروس / بین هر فاصلهای غسل جنابت پتروس
|
|
|
|
|
اینجا کنار واژه های ویلان در مسیر باد
نشسته ام به عبور تو فکر میکنم
تو خواب بودی و رویایه صادقه ؟
|
|
|
|
|
شاد و دل کوکم چو گلها از بهاران وام دارم
من همان روییده در باغ بهشت ، یاقوت سرخ نامدارم
پرم از ط
|
|
|
|
|
بهار آمد گل اندر سبزه و بستان هویدا شد
بساط عیش در بزم غزلخوانان مهیا شد
|
|
|
|
|
اشکم شده چون باران
بند هم نمی آید
|
|
|
|
|
دوباره غم ، دلم را می فشارد
مداماً غم به روی غم گذارد
خداوندا ، تو
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۰۲ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |