شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
در چهارچوب قید این دنیای فانی مانده ایم
|
|
|
|
|
باور یک درد عمیق
از ترس احساس سقوط
نشسته بر روی دلم
همرنگ ایام هبوط
|
|
|
|
|
هر جا که توی شعر هستی بوی الکل می دهد
تلخی ولی گیرا همانند شراب خانگی
باعث شدی دیوانه
|
|
|
|
|
ببخش اگه نشد باشم چون عشقمون بی فایده است
فدای بغض تو بشم ببخش اگه دلت شکست
|
|
|
|
|
بارون چشمونت
قلبم را ویرون کرد
ابی ترین احساس
روحم را حیرون کرد
|
|
|
|
|
در یک مسیر عادی باریک لعنتی
ماندم دوباره پشت ترافیک لعنتی
|
|
|
|
|
بر هم نزن آن سلسله و زلف سیاهت
نا محرم موجش نبود محرم نازت
انگار نه انگار که مهمان تو
|
|
|
|
|
واقعابعضی از کلمات معجزه می کنه
|
|
|
|
|
سرچشمه عشق را باانگشتان
معطر ت به موهایم بسپار
|
|
|
|
|
امشب ازحال بدم دست به قلم آ وردم،
نام توعذاب شده بر ای
|
|
|
|
|
در دولت قبل تو قهر کردی بافقر و نداری صبرکردی
|
|
|
|
|
بـــال گشــــودیـم بــــا عشـــق علیـــه الســـّلام
|
|
|
|
|
برای ماندنت دیگر هیچ برگ برنده ای در دستم نیست
بعد از تو تنها می مانم
|
|
|
|
|
دیشب که نصفه ام به کنارم به خواب رفت
چین وچـــروک اخم گدارم به خواب رفت
دس
|
|
|
|
|
دریاب مرا
ای آن که همه درد مرا درمانی
|
|
|
|
|
با خودآزاری تمتم عقده ها حل می شوند
|
|
|
|
|
شماره ی همه ی نزدیکان را
به نام دیگران عوض کردم
|
|
|
|
|
معشوقه ی من رفت و دگر با من نیست
با رفتن او ، روح دگر در تن نیست
|
|
|
|
|
طوفان اشتیاق من آغاز می شود
|
|
|
|
|
(1):دیشب ستاره های دلم را چیدی
ولی آن را به خورشید ندوختی !!!!
تا طلوع ِدیگرغروب م
|
|
|
|
|
با سلام و درود به همه عزیزانی در سایت شعر ناب می نویسند و می خوانند
روز معلم را به همه معلمان بز
|
|
|
|
|
تو همه خاطره هامی گل من
تو همه عشق وشفایی بر من
|
|
|
|
|
به یا آرید یاران و رفیقان
|
|
|
|
|
او چنان با درد و آه و سوز دل مى گفت اين
كين نباشد روى م
|
|
|
|
|
نعمتم دادی که ، بشناسم ، ترا
|
|
|
|
|
باز هم بشکست دیوار سکوت................
|
|
|
|
|
دوباره شاعرت شدم تولدم بهانه است
|
|
|
|
|
اشك مي چكد از دامنم
از دوري نگار
شمع نيمه سوخته ام
در د
|
|
|
|
|
آنچنان رفت که لعنت به وفایش کردم
|
|
|
|
|
پازل
دوستت دارم
را بهم ریختم
|
|
|
|
|
زهجر روی تو بیمار گشتم
زعشق و زندگی بیزار گشتم
|
|
|
|
|
شکست کمر ترانه ام
در سوگ یک واژه
شکست بغض یک سرود
در سوگ یک ترانه
|
|
|
|
|
می شکفد گُل بغض سکوت
با باران قافیه های دلتنگی
گویی باغ غریبستان این دل
هزار سا
|
|
|
|
|
وقتی که می روی نفس آهسته می شود
از بس که می تپد دل من خسته می شود
روحم که با تو می رود اما ز ا
|
|
|
|
|
از تو تنها به خودت شعر و غزل می گویم
تا زمانی به دلم عشق نشیمن دارد
|
|
|
|
|
شعر من پا کشیده جاییکه
می کشاند مرا سوی مقتل
بس کنم من تو خود مفصل خوان
آنچه را بنده گفته ا
|
|
|
|
|
بی خیالی
پس کوچه های تنهای شهر
از قدمهای انسانها برسنگ فرشهای ویران
|
|
|
|
|
دور از این شهر غریب
که در آن عاطفه ها مرده اند . . .
|
|
|
|
|
دست عشق
كه از پاكت كودكي درَم آورد...
|
|
|
|
|
دل نهم بر قَدمت ، ای شه خوبان خدا.....
|
|
|
|
|
میرسد یک روز مهمان میکند گلپونه ها....
|
|
|
|
|
سکوتم را برای فروش گذاشته ام...
خریداری؟
|
|
|
|
|
بدون توجه به عقب یا جلو
از هر طرف سفت حمایت می کنی
|
|
|
|
|
به شکیبائی ِ پروانه ی در پیله ی خویش...
|
|
|
|
|
خدایا مرا محتاج و نیازمند مردمان بد مکن
|
|
|
|
|
سفید و سرخت میکنم
لباس عروس تنت میکنم
|
|
|
|
|
مهدیا آخر تو کی آن چهره بینا می کنی
|
|
|
|
|
وقتی به تو فکر میکنم، به اوج میرسد روحم.
|
|
|
|
|
خیال من در دست های تو چه می كند...؟
|
|
|
|
|
چه زيبا صبح روزي كه تو يادت ميكني مارا...
|
|
|
|
|
عجب خوش است دیدن گلها به صبحگاه بهار
به سبزه و چمن و لالــه و نــــوای هَـــزار
|
|
|
|
|
طفلي نوپا هستم در وادي هنرمندي
بي پدر گشته ام و مي گردم
|
|
|
|
|
همه چی از خوردن آدامس شروع شد!!!!!!!!!
|
|
|
|
|
با چراغ سبز حركت مي كنند ماشينها
مثل جت مي گذرند بوق مي زنند آنها
خدا خدا مي كند كودك سر راهها
|
|
|
|
|
او نيز مرا دوست مي داشت
در باغ دبستان بر لبانم گل مي كاشت
مثل پروانه دورم مي گشت انگار
شمعي
|
|
|
|
|
اگر سردار جنگ بودم
بمب هایم را،
|
|
|
|
|
برای افغانستان...........
|
|
|
|
|
تن عمرم
دراین ..............
|
|
|
|
|
عجب هوای تو امشب ترانه میریزد
|
|
|
|
|
چشم تو بود گوی فلک در خم چوگان
ابروی تو چوگان و رخت عرصۀ میدان
|
|
|
|
|
رسم من این است که عاشق باشم
مست بامعشوق کناری به خلوت باشم
|
|
|
|
|
ابروانم کمانی ست, که تو به زه کشیدی!
|
|
|
|
|
تو بودی تو بودی کنارم
تو را ندیدم
|
|
|
|
|
انسانی که نه می گوید،اما نه گفتن او از سرِ انکار نفس نیس
|
|
|
|
|
مرا قرآن ز عمر این جهان به
..................................
|
|
|
|
|
من که هر لحظه به زیبائیت اقرا کنم
می توانم که دل دلشده انکار کنم؟
روز و شب گوشه ی میخ
|
|
|
|
|
حوصله ام سر میره از ندیدنت چقد اینجا سوت و کور و ساکته
حالمو هیشکی نمیپرسه دیگه،هیشکی نیست به
|
|
|
|
|
از تو آرامش نمی خواهم ،پریشانم مکن
|
|
|
|
|
آنگاه که دوست داری
کسی همواره به یادت باشد،
|
|
|
|
|
باز دل مي تپد به برم فصل بوس وكنار در راه است
رفته نيمي زماه شهريور منتهي يك بهار در راه است
|
|
|
|
|
باز در غربت مجهولی در جا زده ام
غربتی که در آن بهشتی نیست
می مانم
باز دوبار
|
|
|
|
|
ای گل و باغ و بهارم
هجر تو برده قرارم
من به کجا تو کجایی
|
|
|
|
|
بانو ...
شَرابِ لبانَت را
غَلافکن
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۶ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |