دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
**به نام خدای بچگی**
موهای طلایی ات را می بافم
با دستهای
|
|
|
|
|
خواهش دل یک حریف قدر دلم میخواست. منبع درد سر دلم میخواست. یک نفر هم کند نوازش من. هم پر
|
|
|
|
|
ای آنکه هستی نای من در گوشه ا
|
|
|
|
|
چشمانم درياي پشيماني ست گيسوانت را به درياي پشيماني چشمانم پريشاني كن ---- مرا
|
|
|
|
|
سالهاست که ردِ خاطرت سبز می شود و من در بهتِ نبود تو سرگردان واژه ی بودنم آن زم
|
|
|
|
|
نادر از سیمین که جدا شد، اسکار صیغه دائم خواند تا برای دست دادن ها و رو بوسی ها مَحرمیت را
|
|
|
|
|
کورسوییست در این تاریکی که مرا می خواند آذرخشیست نمور و مبهم گنگ و آمیخته با شک
|
|
|
|
|
دور آتش حلقه زدیم بومیان قبایل دور خدایان را سنگ می زدند زنان شرق آفتاب شیاطین را ودخ
|
|
|
|
|
قبل از خواندن شعر زیر لطفا توجه فرمائید که شعر دارای تصاویر ناخوشایند است. در صورتی که
|
|
|
|
|
به نام او که روشنی بخش جان است گاه... سکوت فریاد را بیدار می کند و پر از سکوت می شود فر
|
|
|
|
|
چشمانِ زندگی به تو امروز خیره است تو منتظر به شایدِ فردا نشسته ای یوسف که عشق را به پشیزی نمی
|
|
|
|
|
موج دریایم میکشد دست نسیم روی امواج خیالم وزشی را که ترنم دارد و مرا باز به جریان انداخت
|
|
|
|
|
جهنم است زمین وقتی در نگاه تو به نیایش عشق می نشینم اما انتظار آرزوی وصا
|
|
|
|
|
عشق بازی مث بازی روی ابرا مث دویدن توی رویا مث عشق هم بودن و رفتن مث جدایی دم اخر * *
|
|
|
|
|
روی دیوار پرنده ای به خاطره هایم نوک می زند انگار بهار پشت لحظه های رسیدن توقف می کند
|
|
|
|
|
آیه های خداحافظی -------- آیه های خداحافظیت راه نمی دهند به کتاب زندگی غزل های
|
|
|
|
|
پشت دریا شهری است ----------- شهر بی پنجره ها ،شهر تنهایی ما سردر خانه
|
|
|
|
|
خـودم بودم گـــمشده ای در خویش غــــزلی سرود خـــدا برای من به نام"تـــو" واژه به واژه
|
|
|
|
|
بانو شاعره منیژه ضیغمی
راه مده به دلت هیچ غمی
ای که بود
|
|
|
|
|
ای تو مالک بر این همه ی احساس من دوستت دارم هایم را باورکن ............. اگر از
|
|
|
|
|
دلم را تکان دادم زیر انبوهی از خاطرات خیس یادت کز کرده بود.. یادت مدتهاست مست
|
|
|
|
|
دلم لبریز عشق است و دلت خواهان تنهایی تو ای مه روی من بانوی زیبایی خطایی کرده ام عشقم
|
|
|
|
|
شاید آخرین خواسته ام از آخرین روز بهار این باشد... گفته بودم همه چیز تند مزاجش خوب است آق
|
|
|
|
|
پیچید کولاک فرهای دامنم درهستی بزرگ. اکران شدی از صحنه ی لبم روی نیمکتی خالی درزیرگون
|
|
|
|
|
برگل چه گذشته است، به باران نتوان گفت وان داغ چه کرده است، به یاران نتوان گفت در سیل غمش عمر،
|
|
|
|
|
فریاااااااد تا بیکران مَستند مردمِ زمان فریاااااااااد تااا هست جان نامردمی، گردیده رزق
|
|
|
|
|
تعاريف فرهين به صورت نثر فرهين يعني لاله اي كه شعرهايش هميشه جاويدان است فرهين يعني آتشي كه سن
|
|
|
|
|
از خاک و زمین برخاستم با روح تو القا شدم با هستی تو هم خونه شدم با فرشته هایت همساز ش
|
|
|
|
|
به دنیای بدون من خداروشکر. برگشتی رسیداون روزگاریکه تورویاهات میگشتی حالاتوسینه سنگت د
|
|
|
|
|
درتو گم شد شور و شوق دادها ای سکوت ای قاتل فریادها چکه چکه درد می بارد هنوز ا
|
|
|
|
|
خیالت را ببر بگذار تنها باشم امشب را وَ بگذارم به هم با آهِ تنهائی خود لب را بسوزانم جهان را ب
|
|
|
|
|
به لحظه یار دل تنهایمان کرد چنین بیگانه از دنیایمان کرد مرا عاشق به یار نیک پندار نباشد
|
|
|
|
|
وقتش رسیده حق مرا هم ادا کنی سهم مرا ز جمله خلایق جدا کنی وقتش رسیده به آهنگ زیرو
|
|
|
|
|
در زمستان رفته بودی برف بود جای پاهایت هنوزم ژرف بود جای پاهایت
|
|
|
|
|
باختم توی بازی هایِ عشق و عاشقی عاطفی بودم از دلها باختــــم از خاطرات یارِ رفته در ســفر
|
|
|
|
|
نجوایی به گوش می رسد مناجاتِ صوفیانه ای سفیرِ ملکوت،صفیرِ حق را اذان می کند شاهد شهید می شو
|
|
|
|
|
غزل یعنی غم یک مرد
غزل یعنی یه کوه درد
غزل یعنی شکستنها...
|
|
|
|
|
از طنین و عبور
صدای تنت
در عمق
سینه ام
در دره های احسا
|
|
|
|
|
طعنه به خدا
با جیبی پر از اسکناس
آهسته بر سرشانه های خد
|
|
|
|
|
سر میزنم به باغ خاطرت پشت پرچین خیال، محو تماشا می ایستم سرو قامتت را می بی
|
|
|
|
|
غمت آتش ، دلت آتشکده چشمت چنان مجـــــمر
ن
|
|
|
|
|
همه جا نوره ، ولی خیلی سرده پشت ابره ، خیلی وقته رفته از وجود من ، گرما ، بارشُ بسته بی کس
|
|
|
|
|
راه راه راه راه افتاده ام وسط تنهایی هایم و هرروز میزنم این خ
|
|
|
|
|
کسی هر گز نمی داند عــــــــــلاج و چاره ِ دردم نه پای رفتنم باقی, نه آن رویی که برگـــردم
|
|
|
|
|
شعر ناگفته تو یک آسمان شعر ناگفته ای... تو عطر غزلهای نشکفته ای... تو نوری پر از مهر تا
|
|
|
|
|
در کویر بودم و شهر سوخته بلوچستان وسخت درگیر فیلم برداری و ............. از عزیزی (
|
|
|
|
|
بنازم روشنی و تابش از او چنین وصفی ستایش در صفاتش بگویند نور خود گیرد ز خورشید که مهر شمس و
|
|
|
|
|
چقدر دلم می خواهد زن باشم لوند و زیبا همانند عروسک ِ هم آغوش کودکی هایم، در رویاهایی که هر
|
|
|
|
|
این روزهای بی پاسخ این باید ونباید تکراری این بودن و نبودن اجباری شبیه آفتاب بی رمقی ست
|
|
|
|
|
اتاق زير شيرواني خاطره باران دلتنگي هاي من زيبايي غروب روزهاي نب
|
|
|
|
|
باتوشمال ِچای رادربوسه ات دم می کنم اندازه ی بوئیدن وازبوته هاکم می کنم افسانه ی پیچیده ای
|
|
|
|
|
سوختم جمع و خمیده شدم کفش هایم پاره گشت که به دوره پایم می گشت در این زندگی سوخته با
|
|
|
|
|
میخوام ازت گذر کنم به قلب پر مهرت سفر کنم گلچین کنم هرچی مهرو صفاست .......................
|
|
|
|
|
گیسوان ارغوانی عشق را بر دوران دایره ی سده به دار آویختند در غسالخانه ی قلب تطهیر می کرد
|
|
|
|
|
۱- خاله خرسه
مگسی ام میکند وز وز دوستت دارم تو جمله ای که روزی ورد ل
|
|
|
|
|
نخواهم نوشت نه شعری نه ترانه ای وزنی ندارم بی وزن می خوانم تو را چون هوای ص
|
|
|
|
|
بی تورفتم تا دل آن لحظه ها لحظه های قصه هاو یادها بر بلندای خیال یک قدم مانده به باغ عا
|
|
|
|
|
دیگر به "رفتن" فکر نمی کنم
همین حوالی جایی برایم پیدا شود کافی ست
گر
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر) «من آهنگی نساخته ام» بایاد:بابک بیات من آهنگی را نساخته ام
|
|
|
|
|
بس که پیچیدم به گرد آیه ها و سوره ها ترس دارم از تماشا کردن ماسوره ها گفتم اینجا ها نب
|
|
|
|
|
روزی هزار مرتبه بازنده میشوم از بازی ظریف تو شرمنده میشوم اینبار فرق میکند اما به شو
|
|
|
|
|
بوسه هایت را گوش می کنم و صدای چشمانت که واژه هایم را به هم می ریزد کنارم نفس می کشی
|
|
|
|
|
از شهر بیگانه ی که چشمان عشاقش را ظالمانه سنگ فرش کوچه ها میکنند بال پرواز میخواهم و پر
|
|
|
|
|
اينک چه مست و مستورم از باديه سرد از ظلم و جنگ از آه و رنج از کشکول و بنگ به دورم امش
|
|
|
|
|
کی شود هجران به سرآید خدا
ما ببینیم روی آن یار هما
چشم
|
|
|
|
|
من به جرم خوردن یک سیب که چنین مرداب حادثه گردید - زمین - مشکوکم و به ز
|
|
|
|
|
از وسواس این همه چشم و نگاه های خیره به انجمادِزمانه تن ام می سوزد بغض می شوم در حنجر
|
|
|
|
|
آن مرد آمد آن مرد با کلید امد ان مرد به رنگ بنفش امد و بنفشه زار شد سکوتم به پاس آمدنش
|
|
|
|
|
1.
گم شد از قامت رعنای فریبای تو قاف
ومن ازچشم تو ای عشق
|
|
|
|
|
آسمان...
آبی...
تو...
فکر این مردم بی تدبیری
فکر رخ بازی
|
|
|
|
|
در مصر دلت دلی غریب نیست
شیدا شدنم بسی عجیب نیست
ای یوسف کنعان دل من
|
|
|
|
|
ژآن نازنین گلبرگ سبز نازبو بود هرروز با برگ محبت روبرو بود وقتی که سشوار محبت بود دستش گیسو
|
|
|
|
|
وقتی مرا تیتر زدی...عاشقت شدم دیدم که با حرفِ تو من هم کمی...خودم رفتی سرِ شب ..وَ من از خود گ
|
|
|
|
|
(یاد باد, اَن روزگاران یاد باد)
کودکی ها و رفیقان یاد با
|
|
|
|
|
این نهال که ازقلم تو قد می کشد واین همه چشم مهربان دردست های تو... کلام ات آواز کوچک
|
|
|
|
|
1- بچه ها شادی کنید!
.
باز می خندد بـهــار
بـــاز مـــی
|
|
|
|
|
آن قدر سکوت می کنم تا بمیرم لب به شعر نمی زنم انفرادی حق من نبود دست کم برای داستانت سلو
|
|
|
|
|
یک روز سرکلاس مثنوی دکتر محمدی که از اساتید برجسته حال حاضرادبیاته طبق رسم زیبای همیشگی اش این
|
|
|
|
|
بعد از حلِ جدول مَندلیف، اِسپاسم مغزی گرفتم! در اولین کمک های پزشکی دندانهایم را شمردند،
|
|
|
|
|
1
آن روزکه عاشق بودی
حرفای زیادی داشتی
حرفهایی عمیق
ق
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |