سه شنبه ۲۹ خرداد
|
|
از آن زمان که مهر تو ، به قلب من بزد سری
هنوز بعد سالها ، هوای من جوانی است
|
|
|
|
|
«شعرهايم شدَه ست ماشيني
اي روانِ بلند! ميبيني؟»
تا به سوي اضافه كار شدم
آمد الهام و
|
|
|
|
|
اے تو ڪه در عشق بازے منی
تو را همچون سرابے در رویا
آسمان و شعر شبهاے منی
|
|
|
|
|
تا تو را دیده ام ای گل به خدا حیرانم
|
|
|
|
|
گربه ام،با فکر بَبر شدن می خوابم
حرفم،در صَدَد جمله شدن می مانم
شعرم پشت مُمیز در انتظار نفسی
عشق
|
|
|
|
|
گیاهی کوچکم در زیر یک سنگ
|
|
|
|
|
پیشنهاد به فیلم ساز عزیز: شاهنامه را بخوان
|
|
|
|
|
طرح لبخند
به نسیم
بُغض ایر
بر لب باد
|
|
|
|
|
تو اولین بنده خدا بودی مگر کین گونه بی نقصی
چنان بی نقص میکوبی قدم انگار میرقصی
|
|
|
|
|
آب را دوست دارم؛ زیرا،
مهریهی زهراست...
|
|
|
|
|
چـه کسـی گفتـه که مـن تشنهء دیدار توأم؟
جـــانِ جــانــان منـی یـا کـــه گرفتـار توأم؟
|
|
|
|
|
بیا و عشق را در سینه ات جا کن
زمستان دلم در صندوقی تا کن
|
|
|
|
|
ندبه های بیقرار
باز هم جمعه رسیده جمعه ای در انتظار
روز چشمان تَر است و ندبه های بیقرار
مژ
|
|
|
|
|
در آسمان بی کران/////// رنگین کمان بی نشان
|
|
|
|
|
نگر از کرم ابریشم کند پروانه ای زیبا
|
|
|
|
|
دیگر نخواه که شعر بگویم من از ستم
با این لبان دوخته به جایی نمی رسد
|
|
|
|
|
درست است که در هر شب ماه نیست
ولی جز در شب تارم ماه نیست
|
|
|
|
|
این تُنگ در اندازه ی این ماهی نیست
|
|
|
|
|
وقتی رسیدم در خیابان برگ ریزان شد
|
|
|
|
|
میتوانی
جسمم را بە یغما بری
بر دستهایم
قفلی فولادی زنی
به زنجیر کشی پاهایم را
و گاه نعرەی
|
|
|
|
|
کاش جای نامهها میشد خودت میآمدی / تا ببویم دستهایت را بهجای نامهها
|
|
|
|
|
پاک تر از آب در یک دخمه پاچالم کنید /بسته تر از انجمادِ یخ چلیپایم کنید /در بهارانِ همه رنگین و زیبا
|
|
|
|
|
تو حتی دلخوری از این ، که من باشم توی فالت
|
|
|
|
|
بارین بارینە
"""بارین بارینە ، بارین شەمامە
بارین هەم یار شیرین شەمامە"""
|
|
|
|
|
نترس بعدِ تو هر چیز بر سرم آمد
إعادهٔ شَرَف و آبرو نخواهم کرد...
|
|
|
|
|
دارم میانِ خنده تو را گریه میکنم
|
|
|
|
|
گفتند ترنم و ترانه گرددهمه جای غم روانه
|
|
|
|
|
تهرانِ شلوغ از بی کسی
شهر آلوده ءِ نسیان
تورا فراموشم نکرد؛
مرا از یاد تو برد؟!
سمیه_براتی
|
|
|
|
|
در پرتوِ تو شدم نمایان ، چون چهره یِ مستِ ماهِ تابان.
از چشمه یِ عشقِ بی مثالت ، گشتم همه حُسنِ خ
|
|
|
|
|
داری توو دست این دنیا
یه جورِ بد اسیر میشی
مگه تا کی میمونی که
داری اینجوری پیر میشی
|
|
|
|
|
در خیالم یاد
دختری بی همتا...
|
|
|
|
|
« محنت » همیشه سهمِ ؛ این کودکانِ کار است ؛
« ثروت » در انحصارِ ؛ اشخاصِ « لااُبالی » !!!.
|
|
|
|
|
....
لعنت بر منطقِ عقلیِ هگل!
لعنت بر چمدان
|
|
|
|
|
هر چه
چخماق بر دل زدم
جرقه ای حاصل نشد
|
|
|
|
|
سوار اسب تک شاخ زمان
بدون توقف تاخته ام ؛
تمام خاطراتم را
برای داشتنت باخته ام ...
رد خونم ب
|
|
|
|
|
جنگل از دار سرخ
داری ساخت برای خود
|
|
|
|
|
خدایا قامتی بشکسته دارم / گناهان کثیرم کوله بارم خدایا من در این دنیای فانی/ دگر همراهُ غمخواری ندار
|
|
|
|
|
گفتم برای خواهر خود، از عروسکش
از هدیه ی پدر، که برایش خریده بود
جواد_کریمی
|
|
|
|
|
یک شب تو مرا با لبِ خود وسوسه کردی
|
|
|
|
|
بیا که فصل کوچ دل به مشرق نگاه توس
مسیر قشلاق دلم به سمت روی ماه توس
|
|
|
|
|
چه می شودگل من ،نازنین من باشی
به باغ دی زده ام یاسمین من باشی
|
|
|
|
|
فرياد از زرنگي ، در علم و در تجارت
|
|
|
|
|
ما را خم و پیچ و تاب تو خواهد کشت
در بردنِ دل ، شتاب تو خواهد کشت
ای زلفِ سیاهِ یارِ دلخواه ، شب
|
|
|
|
|
اسیر بند و سوی حور بردند
ندیده روی او از بند رستم
|
|
|
|
|
هر روزه به جنگم که همی روی تو بینم
|
|
|
|
|
من به عطرِ نفسِ گرمِ تو عادت دارم
عاشقَم بر گل رویَت ، چه سعادت دارم
تو فقط از من دلخسته مَپوشان
|
|
|
|
|
که دیدم نامه ای نگشوده در آن
|
|
|
|
|
رهگذری دید مرا غرق خون...
|
|
|
|
|
وقتی تو نیستی ، دلم آشوب می شود
می بینمت و حال دلم خوب می شود
|
|
|
|
|
رفت...
رد_پاهایش را هم برد
تا هیچ خاطره ای
زنده نماند ،تا عذابم دهد
عاشق که نه...
فقط کمی
ع
|
|
|
|
|
سن نه نفرتده باخشدا باخدون آغلادون فلک
|
|
|
|
|
آفریده گشتم آفرینم هرچه مراد یار است_لحظه ای درگیر دلگیری اگر باشد برایم عار است
|
|
|
|
|
مى گويى... صلاح بر این است که نباشى
چشم... من باورت دارم
مى گويى... اشتباه بود که باز دوباره آمد
|
|
|
|
|
از شدت فقر ؛ مرد باید چه کند
|
|
|
|
|
شد تازه زمانه و ولی بود انگار
|
|
|
|
|
در مهر تو می بینم آزادی سرزمین
پاینده باد خاک ایران زمین...
|
|
|
|
|
آمدی که ببازم
ایستاده بوسیدنت را
|
|
|
|
|
غش
می کنند کفش هایم روی سنگفرش
و توانم نیست گام بردارم در خیابان هایی که
یادگاران تواند
|
|
|
|
|
من مرد بازیم
بازنده بودم روزها اما راضیم
|
|
|
|
|
یازهرا (س)...
آتشکده تیره شب ز نورِ زهرا
خشک خاک ازدلِ چاکش دریا
|
|
|
|
|
بید مجنون تو و زلف پریشان درباد
دیده خون من واین دل حیران درباد
|
|
|
|
|
باز می خواهم تو را
بعد از آن دم که دل
عابد چشمان تو شد
اینک آن دل هوس زلف تو را کرده است
|
|
|
|
|
گرفته بوددلم برات
ناگه کردهوات
|
|
|
|
|
در معابد یا کلیسا در مصلا رفته ام
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۱ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |