سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      صد سال تنهایی

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۹ ۰۵:۵۸ شماره ثبت ۸۳۴۵۰
        بازدید : ۲۶۵   |    نظرات : ۱۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      صد سال تنهایی
       
      آن زن و شوهر ازتمامِ دنیا ،
      فقط هم را داشتند
      والدین پیرزن را گویم
      تا او به دنیا آمد
      هردو با مرگ تلخ شان ،
      - با چند ماهی فاصله -
      صبر را ناخواسته در دنیایی وحشی ،
      تنها گذاشتند
       
      نامِ صبر را ، قابله بهر اوانتخاب کرد
      درهمان روزِسیاه ،
      صبررا تسلیم به ،
      یک یتیم خانه که میشناخت کرد
      یتیم خانه ای ،
      دربطنِ یتیم خانه ی، کشورِ ایران اش
      دیگر آغازشده بود ،
      زندگیِ سخت و پُراندوه و ،
      بسی ویران اش
       
      اولین جنگ جهانی تازه آغازشده بود
      همه دنیا ، مملو ازغم شده بود
      سایه ی درد ، برتمامِ تنِ او پهن شده بود
       
      یک پسربچه ی صِرب، که ۱۸سال داشت ،
      ولیعهدِ اتریش را کشت
       
      دنیا ریخت به هم ،
      ابلیس که مانند همیشه کینه ازآدم داشت ،
      کاری کرد که درطی چهارسال زمین ،
      ده میلیون نفر،
      جسد درکام اش داشت
       
      بی آنکه ابلیس حتی یک تیرشلیک کند ،
      همه آنها را کشت
      این صِرب ، بی آنکه بداند صبر را هم ،
      به دردِسر انداخت
      او، با بازیِ پرخطرش ،
      جهانی را ، به جانِ هم انداخت
       
      دردسری ، مملو از بیماری وغم ،
      پُر از وحشت ، پُر ازقحطی ، پُر ازدرد 
       
      اوبهانه ای به دستِ خفاشان داد
      تا کینه ی چند ساله شان بترکد
      از خونابه اش ،
      دوستی ها هم ، همه بترکد
      بادکنکی به نام انسان مانَد ،
      آنهم درحال عروج بترکد
      .
      .
      ده سال گذشت
      بهر صبر، این مدت ،
      خنده که نه ،
      بی یک لبخند گذشت
       
      یک زن و شوهر، ناشی ازمسامحه ،
      او را دزدیدند
      مدتی گشتند دنبالِ صبر ،
      اما صبرشان نبود ، هم قدرِ صبر
      رد پایی هم دگر از او ندیدند
      فقط یک صبرمانْد ،
      با جهانی از صبر
      بی شرفها صبح تا شب ،
      از او بیگاری کشیدند
       
      درمیانشان ،
      با آنهمه کودکانِ رذل ،
      تنها مانده بود
      هرکدام به او، اُردی می‌داد
      او درمیانِ آنهمه رذل ،
      بدجوری تنها مانده بود
      مثل برده بین آن ددمنشان میچرخید
      مثل میراث شده بود ،
      بین وارثانِ بد، دست به دست می گردید
      اوهم چون کسی نداشت ،
      از فراری شدن اش می ترسید
       
      صبر ، صبر می کرد و زخم ،
      زخمِ دلش می‌افزود
       
      روحش ،
      پُر از وصله پینه بود
      صد سالش شده بود
      صد سال تنهاییِ سخت
      صد سال بردگی  
      صد سال کارِسخت
      همه پیشانیِ پرچین وچروکش ،
      پُر ز پینه بود
       
      وقتی ملک الموت به پیش اش آمد
      یک تنها یافت
      و چنین بود جهان ،
      برای اولین بار، او را 
      باز تنها ،
      ولی با  لبخند یافت
       
      برای اولین بار،
      لبخندی ملیح ،
      بر لبانش ماسید
      فکرمیکنم او،
      باغ بهشتش را دید
       
      ولی حیف ،
      در این دنیا خودش ،
      لبخندش را ،
      به لبهای چروکیده اش هیچگاه ندید
       
      بهمن بیدقی 99/1/8
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۵۸
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و شورانگیز بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۸:۲۸
      باسلام وعرض ارادت بزرگوار
      سپاسگزارم از همراهی ارزشمند و لطف همیشگی شما
      ممنونم
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۴۱

      درودوسلام
      شاعرواستاد گرامی
      در خور تحسین
      خندانک بود
      لذت بردم
      پاینده و برقرار باشی
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۵۴
      باسلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
      سپاسگزارم ، نظرلطف شماست .
      ممنونم از همراهیتان ، اگرچه ناشی از اینکه میخواهم مطالبم را کامل بگویم کار به درازا میکشد و وقت گرانبهایتان را می گیرم، ولی به بزرگی خودتان ببخشید .
      مؤفق و شاد باشید
      ارسال پاسخ
       علیرضا غلامی متا
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۴۹
      سلام
      وچقد زیبا
      نگاشتید
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۵۵
      باسلام و عرض ادب و احترام
      سپاسگزارم از نگاه پر مهر و محبتتان
      ممنونم بزرگوار
      ارسال پاسخ
      ایمان اسماعیلی (راجی)
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۱۸
      سلام جناب بیدقی
      چه ذهن باز و خلافی دارید بزرگوار
      در پناه خدا مستدام باشید به مهر
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۴۴
      باسلام وعرض ارادت
      ممنونم از شما بزرگوار
      سلامت و شاد باشید
      ارسال پاسخ
      رضا عزیزی (رهگذر)
      پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۰۷:۲۱
      درود بر شما خندانک خندانک
      طبعتاان جوشااان خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۲:۵۱
      باسلام وعرض ادب و احترام
      سپاسگزارم از نگاه پرمهرتان بزرگوار
      ارسال پاسخ
      مهدی نساجی
      پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۱۹
      سلام جناب بیدقی
      روایت مبتکرانه ودلنشینی بود... خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۸:۴۵
      باسلام و عرض ارادت بزرگوار
      خوشحالم که پسندیدید ، سپاسگزارم
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0