سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        بینِ جمعِ اضداد اسیرم

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۳:۲۲ شماره ثبت ۱۱۷۸۸۸
          بازدید : ۸۴   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        بینِ جمعِ اضداد اسیرم
         
        دگرناتوان است دنیا ،
        تحمل ام کند
        دگرخودخواهی ام حسابی یاد گرفته ،
        که چگونه ،
        تملق ام کند
        دگردرحینِ رسوایی به دنیا ،
        قلبم یاد گرفته که چگونه ،
        نازم را بکِشد و، ترحم ام کند
        بین جمع اضداد بدجوری اسیرم
        دگرمغزم یاد گرفته که چگونه ،
        تبدیل به مایه ی تقلب ام کند
        این که زندگی نشد ، با اینهمه واویلا
        اما هنر، حسابش جداست
        آن میداند که چگونه ،
        پُرازتنوع ام کند
        نمی دانم که چگونه ،
        اما میداند که چگونه ،
        تجسم ام کند
        انتقاد جزئی از اوست
        اینکه بِرَنجم یا نَرَنجم فرقی نمیکند
        اگرمن قاصرم این زبانِ یک مثقالی را ،
        وادار کنم مرا تکلم ام کند و،
        بجای آن ، سرم را بجنبانم ،
        ولی میتوانم قبل ازهرحرف ،
        مغزم را وادارکنم ، که تدبرم کند
        میتوانم دست و پاها را وادارکنم ،
        که به عتبات عالیات ذهن ام ،
        وارد به ، صفای تشرف ام کنند
        دراین بین ابلیس هم ،
        آرام نمی نشیند هرگز
        با وسوسه ای آبکی ،
        وارد به تخلف ام کند
        دراین بین تسبیح هم ،
        آرام نمی نشیند هرگز
        دلش می سوزد برایم
        سعی میکند مرا عاشق ،
        به تذکرم کند
         
        ذکر می گویم و ذکر می گویم
        زبان و لبم می جنبند
        و این عالی ست
        که تغافل ، ظلمی ست به نفس ام
        این چه خوبست که حضور،
        درمیان آن نگاهِ خوبِ الهی ،
        مرا عاشق به رکوع و سجده و،
        تضرع ام کند
        این چه خوبست که وجدان ،
        مرا مجبور به تنَبُه ام کند
        مرا یکریز ارشاد به تشرع ام کند
        تصلبِ شرائین که بیاید ،
        خواهم دید
        شاید از تثلیثِ صلیب ، قاطعیت اش بیشتر باشد ،
        اما قاتلیت اش بیشتر نیست
        که آن افکارِ جاهلانه ی مذمومِ مالامال ازجهل ،
        میخواهند مرا مجبوربه تصنع ام کنند
        تا وقتیکه حقایق هست ،
        چرا میرویم بدنبالِ ایده های زشتِ مصنوعی ؟
        باید یادگیرند مغز و قلبم که مرا ،
        وادار به تعقل ام کنند
        با این اندیشه ی ممدوح ،
        دیگرهیچ چیز دراین دنیای ناقص ،
        نمیتواند که مرا مجبور به تعلق ام کند
        دیگرهیچ خوابی که برایم دیده اند ،
        نمیتواند که مرا مجبور به تَوَهُم ام کند
        دراین صحرا که بجز سرابِ اندیشه ،
        آبی نیست دیگر،
        باید دستها و صورتِ پُراز احساسم ،
        بهرِ نمازی دیگر،
         که پُراز دگرگونی ست ،
        تیمم ام کنند
         
        بهمن بیدقی 1401/12/3
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۴
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا وپر معنی است خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۴۸
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف شما
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        يکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۰۴
        دوردبرشما 🪻🌹🌹🌹
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۰۱
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۱۰
        سلام آمده است که:
        قال الشیخ الأکبر الطائی الحاتمی رضی الله عنه : قال الخراز رحمه الله تعالى، وهو وجه من وجوه الحق ولسان من ألسنته ینطق عن نفسه بأن الله تعالى لا یعرف إلا بجمعه بین الأضداد فی الحکم علیه بها. فهو الأول والآخر والظاهر والباطن.
        فهو عین ما ظهر، وهو عین ما بطن فی حال ظهوره.
        وما ثم من یراه غیره، وما ثم من یبطن عنه، فهو ظاهر لنفسه باطن عنه.
        وهو المسمى أبا سعید الخراز وغیر ذلک من أسماء المحدثات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0