سلام و درود استاد محمدی؛
آفرین ها بر این همه نکات نابی که نگاشتید؛چقدر با صبر و حوصله نقد کردید
؛آنقدر زیبا و شمرده شمرده توضیح دادید که خواننده پا به پای شما بدون اینکه خسته بشود پیش می آید و هرثانیه داناتر از قبل خود میشود...
چندسوال برایم پیش آمده که امید است جواب دهید:
۱)گفتید که آن در بیت پنجم حشو است؛علت حشو شدنش چیست؟!و اگربه جای آن از (هم )استفاده کرد آیا حشو از بین میرود یا همچنان حشو است..
گرگ( هم) صورتک میش بِکَند از صورت
زوزه پیچیده به بیشه ، شده دلها ویران
آنچه راجب شعر فرمودید کاملا درست و بجا است؛
ارسطو بین نظم و شعر تفاوت قائل می شود و می گوید شعر کلامی است مخیل و احساسی و(یعنی در دل احساس غم یا شادی ایجاد کنند) ؛ولی نظم فقط کلام که داری وزن و قافیه ولی بدون روح احساس و عاطفه و تخیل باشد؛
این درحالی بود که تصور گاها براین بود که رابطه شعر و نڟم تساوی باشد درحالی که نه...
من جسارت ایراد از شما ندارم ولی این سخن از شما برای من ابهام ایجاد کرده است
(هر شعری، نظم و هر نظمی شعر نيست.) این سخنتان را یا درست نفهیدم یاشاید اشتباه تایپی دارد چون؛آیا شما می گوید هر شعری حتما نظم باشد؟! حال آنکه؛شعر های مانند سیپد نظم نیستند ولی شعر هستند...
رابطه نظم و شعر رابطه عموم و خصوص من وجه است؛
یعنی شعری وجود دارد که نظم نباشد
و هم نظمی وجود دارد که شعر نباشد
شکل آنها اینگونه میشود:
بعضی شعرها نظم هستند(مانند شعر های موزون و مقفی دارای احساس و خیال)
بعضی شعرها نظم نیستند(مانند سپید)
بعضی نظم ها شعر هستند(مانند آنهای که دارای نظم و قافیه و احساس و تخیل باشد)
بعضی نظم ها شعر نیستند(مانند آنچه که خودتان گفتید همان نظم های مقفی خالی از احساس و تخیل)
....
در رابطه با تشبیه و استعاره خیلی زیبا و کامل توضیح دادید و بهره بردم؛آیا آنجای که گفتید گرمای عشق به این دلیل استعاره شد چون گرما بخشی از ویڗگی مشبه به است (یعنی آتش)
بازهم از این همه نکات زیباتان تشکر کنم واقعا جالب بودند؛
و میدانم که وقت زیادی صرف آموختن ما میکنید؛و وظیفه ما یاد گرفتن است؛
حدودا ۲ساعت در کلاس شما آموخته شدم که واقعا نمی توانم لفظ تشکر را به گونه ای بکار ببرم که واقعا قدر دان تلاش های شما باشم؛ فقط می توانم بگویم پاداشتان با خداوندمان...
منتظر پاسخگوی شما هستم
سرتان سلامت استاد بزرگوار
زیبایی اشعار شما همیشگیست