۱ تا که اختر و قمر در سمأ گشت پدید
به زیبایی معشوقم هیچکس ندید
۲ تمام ماهرویان از نظرم گشته ناپدید
در آن روز که دیدگانم آن یار را بدید
۳ هوش و هواس یکجا ز این سر پرید
غیر این یار کسی را دیدگانم ندید
۴ معشوق من فراغت طاقتم را طاق کرده
عشق آتشینت این دل را بی تاب کرده
۵ مدتی مدید اندوه دل خسته را آب کرده
عشق تو این دیدگان را بی خواب کرده
۶ معشوق من ای آهوی خوش خرامانم
صیادم و به تیر عشق در پی تو روانم
۷ ز برق دیدگانت شدم اسیر و گرفتارم
گر خواهی به طلبت بر در سرایت آیم
۸ معشوقم ای خوبتر از خوبان تمام عالم
درد فراغت در دلم انداخته بسی ماتم
۹ اشکهایم میچکد همچو نم نم باران
در کجای ارض بیابم تو را ای مه تابان
۱۰ دانند خلایق که تو را هستم من خواهان
بیا که خانه دلم بی تو گشته سیه و ویران
۱۱ با نظاره رخساره یار ز کف میرود اختیار
روز به روز فزونی یابد مهرش در دل بسیار
۱۲ بودنش در قلبم شیرین و هستی مایه افتخار
در سجده معبود خواهم ز خدا وصال این یار
۱۳ در تب و تاب عشق یار گشته ام مجنون
در نظر معشوق : کوچک و شدم دلخون
۱۴ یارا ز لطف این عشق ز تو باشم ممنون
در کجای ارض تو را بیابم که شدم محزون
۱۵ ای ابر بهار تویی همزاد چشمانم
تو بر زمین میباری و من در فراغ یارم
۱۶ به بوی یار مست و به دیدنش مجنونم
به اعجاز این عشق همیشه شاد و مسرورم
۱۷ پیراهن یار شفای دیدگانم گردد
داشتنش برایم آرام جانم گردد
۱۸ گر نباشد اشکهایم چون سیلاب گردد
گر نرسم به وصالش جان ز تن جدا گردد
۱۹ آمدم تا سر و جان فدایت کنم
این دل عاشق را به نثارت کنم
۲۰ تا جان ز تن باشد دنیا به کامت کنم
یارا مجنونم و جان نثار جانت کنم
۲۱ خورشید مظهر نور و درخشانی
هنگامه شب رود به سوی خاموشی
۲۲ همانگونه که ماه به روز شود فانی
ولی تو در شب و روز درخشان و باقی
۲۳ در این هجران راهی پر پیچ و خم دارم
در نبود یار و معشوق دلی پر غم دارم
۲۴ یارا کجایی که در این وانفسا تو را کم دارم
گر مرا خواهی آیم به سویت که بال و پر دارم
۲۵ قسم به آن لبخندت که کردی مرا مجنون
به هنگامه وصالت بوسه زنم بر لبان گلگون
۲۶ یارا بدان که فراغت کردی مرا دلخون
این قلب بیقرارم ز سینه میزند بیرون
۲۷ یارا گشته ام بی طاقت کجایی؟
بسی دلتنگم، بگو که روزی در برم آیی
۲۸ تو خود دانی که برایم عزیزتر زجانی
به دیدارت آیم : گر هر زمان مرا خوانی
(( من که از عشق بیزارم چون معشوقم بهم
خیانتی بزرگ کرد، دگر حالم ز عشق بر هم خورد،
ولی این شعر را برای عاشقانی سرودم که با عشق
پاکشان در پی معشوق وفادارشان روان هستند))
درود برشما وذوقتان