محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
چهارشنبه 2 خرداد 1403
15 ذو القعدة 1445
Wednesday 22 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
چهارشنبه ۲ خرداد
قلمم,, مَست شده,
مدتی ست,, بی غم شده....
باید از پنجره می پرسیدم
هنوز به بزرگی دریا حرف دارد
سلام من به آن تن شکسته یا دل رمیده از همه
که در دل سحر
پدر تنهاست پدر عاشق پدر غمگین دور از تو
جان لیلی در گرو موریانه هاست
همین که هستی کنارم همین که بی تو بی قرارم
همین که جز تو کسی ندارم طرز نگاهتو من دوست دارم
هرزگاهي بَرگرد
نگاهي ، نه نيم نگاهي
حوالهي تَنِ نيمه جانم كن
در خانه ی متروکه نشیمن داری
پاییزی واندوه به دامن داری
از سقف فرو چکیده باران بسیار
در سفره
یادم آمد که شبی
در پناهِ غمِ تنهاییِ عشق
غرق و لبریزِ من از جام وجودت..
خیره در چشم همه رهگذران
عجیب دلم گرفته است انگار که می دانی
هنوز این دیده ام در حسرت دیدار
یک عمر برای تو نوشتم سارا
ترسیم نمودم همه دنیا را
یک تور سفید، چادر و سفره عقد
من منتظرم بگو وک
نری از پیشم نازنین/ بی تو میمونم رو زمین/
اون ک میرفته تو نبودی/رنده جگر خوار نبودی/
من در آغوش صدف گرچه گُهَر ها دیدم
خال پیشانی تو، میل خریدار آمد
من غریبه می شوم ، او «جناب محترم»
.....
شبی آرام دور از هر هیاهو...
گوش فلک کر شد از قصه هجران تو
بس که تطاول کشید دل سر پیمان تو
بانوی شرقی
از آن هنگام
که گیسوان پرچین و بی قرارت را
به باد بخشیدی
آفتاب فقط
از لا
زاینده رود ِ زیبا ، شد ، در به در ، ندیدی ؟
زخمی ز خار و خاشاک ، یا گاو و ،خَـر ، ندیدی ؟
محتکر محلّ ما هـــــر چـــه که دید می خرد
بنجل شرق و غرب را تاکه رسید می خرد...
همچنان كه باد مي نوازد شاخه درختان را
خورشيد گلگون مي كند چهره گلها را
دريا نفسي تازه مي سازد آب
باز هم در راه رفتن... حلقه ای تکراری
اي كه هستي بنگي و وافوري
بس نما اين پيشه ي اينجوري
بازهم جستم پری را در کویر
استخوان کفتری را در کویر
رفتن تو/ آغاز عصر جدیدی بود....
ای که به وبلاگ من گاه، سَرَ ک می کشی/
ازچه برای دلم نقشه ی هَک می کشی ؟!
دلش برای خودش تنگ شده است*آهش به مرگ ، خوش آهنگ شده است
زندگی اش به لجن کشیده شد*دختری که اسیر دل
وقتی که یواش، هضم می شد خرداد
وقتی چمدان ها قد می کشند
از کلاه کسی که نبود
کوچ را بلد می شوم
نه شیشه
و نه مشت
هیچکدام لازم...
کاش می شد خود هرروز آتش بزنم
این محنت و غم وشرمساری پایان بزنم
در کویر قدم بر عشق سوی مرگ بزنم
دست ناشسته ای که می شوید بی بهانه گناه یک گل سرخ
باز هم زهر چشم می گیرد از زلال نگاه یک گل سرخ
قطر
چه دستان هزار دستی
چه قحط سالی مردی
اینروزها دلم بد جور می گیرد
هر لحظه بهانه تو را می گیرد
دريايي و در پيشت يك قطره ناچيزم
وين هستي ناچيزم در پاي تو اندازم
مجسم کن زمستان است وسرما
دلت راسوزسرمابرده یغما
که کوهی چون عروسی درمقابل
تورادرلای برفش کرده پید
دستاشو بگیر میرم از خاطرت
از آبی بدم آمده می بینی
از ستاره بدم آمده می بینی
تقدیم به مادر عزیز تر از جانم
می شود آرام از دنیا گذر کرد
با شرافت زندگانی را به سر کرد
می توان در سایه سار عشق و ایمان
لطف حق
با چشم هایی بسته به دنیا آمدم
در شهری که کور بود
صدای ناله های هر شب یک مرد...
شاهین عروضش وجودم را نا موزون می شمارد
حال و هواي خنده هات/ اينروزا مهمون ِ منه
آرامش و حس مي كنم/ حال و هواي اين تنه
کوه می کَند آسمان باران کند
ابر را از دوریت گریان کند
باد می زد رنگ را بر آب تا
رعد را با خ
لیـلی تـو رفت و ای مجنـونِ فـریادِ قـرون
ولی هرگز نفهمیدی که درد من دوا دارد
در آن سوی کویر غم دلم باغ تو را دارد
چرا پنداشتی
شبی سرد و زمستانی است
دختری هفت ساله
در قالی بافی هستم
((نقض و عکس))
یک فصل سبز و زیبا
گلبرگ های دیبا
یک خواب پر ز رؤیا
یک آسمان ثریا
یک تابلو تمنا
در دفتر شعر من، نگاهت گم شد
چون صحنه ی عاشقِ غدیر خم شد
هرچند که از عاطفه لبریزم آه
عشق تو به سر
من که ازیادتودرآن شب پرخاطره مستم
بی تو مهتاب شبی بازدرآن کوچه نشستم
حرفهای بی مزه ام نشسته بر تردی لحظه ها
ساده می گویم ، بی حربه ام !
ما را زحرف و گفته ی خود ننگ و عار نیست
در آتش نگفته به دامان آتشم
حرفی اگر زدم به خیال تو نارواست
من همان هستم که بود
راهی راهی که رفت
زخمی زخمی که خورد
مانده درجایی که ماند.
از جنس یکدیگر و انگار نبودیم
ای مهربان خدای من مهربان کجاست
هر در ختی را ببینی شاخه ای دارد عزیز
تعبیر من از زندگی تاثیر مرگ است
این زردی صورت خودش یک کوچه برگ است
افتاده است از پا و می ترسم بیف
در هنگامه جنگ های خانمان سوز و کشتار مردم بی دفاع بیگنا
مجموع ۱۲۴۲۵۲ پست فعال در ۱۵۵۴ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک