يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
|
|
گرفته قلب روزگار مرا ببر به آن دیار
به سرزمین عاشقی چکاوکان بی قرار
به سرخی زمین اگر گرفته نبض
|
|
|
|
|
تا که گشت
آسمان آکنده از ابرِ سیاه
تو به من گفتی که نور شوم
|
|
|
|
|
سنگِ قلبم را سپردم بر کَفِ دستان...
|
|
|
|
|
دیگه غم های دلو، می خوام فراموش بکنم
جامِ مِی گیرم به دست، به عشقِ تو نوش بکنم
|
|
|
|
|
تقدیم به مقام مادر
تقدیم به مقام مادر
تقدیم به مقام مادر
|
|
|
|
|
گرباورم باور کنی درباورم ماهِ منی
در باورایِ باورم باورِ در گاهِ منی
|
|
|
|
|
گفتم: اگه عاشق بشم! چکار کنم؟
چه جوری رازِ دلو، تویِ دلم انکارکنم؟
|
|
|
|
|
خدا ما را نمي خواهد،از اين عالم دلم تنگس
براي آنكه دنيايـش ، مداماً كينه و ج
|
|
|
|
|
حلقه ای را چون نگینی بی نظیر بود اقیانوس را دُرّی ح
|
|
|
|
|
آنجایی که تخیل و توهم،
هوشیاری را به تمسخر نمیگیرد.
|
|
|
|
|
اینجا همه خسته اند
بی حوصله
غمزده
بریده از رستن اند
در تنگ قفسی
|
|
|
|
|
صدایم را تو آسان می شناسی
|
|
|
|
|
دوش خبرها همه زیبا بودند
چه کم است واژۂ زیبا بودن
|
|
|
|
|
سِپیده سَر زَد و جانا
بِدیدَم دلبَرَم آمَد
|
|
|
|
|
جانان منی تو در جهان
آسودگیم به هر زمان
|
|
|
|
|
من تو رو دوس دارم
نمیتونی رد بکنی
نمیتونی جلوی این خواستن منو سد بکنی
|
|
|
|
|
ازم خواستی که دنیاتو بسازم
بهم گفتی که با من بهترینی
قسم خوردم که جونمو بزارم
نزارم که یه روز بد
|
|
|
|
|
گفتن كه جام فضل تو را يك پياله است
كآن يك پياله ، شربت آن صد پياله است
ما شرب
|
|
|
|
|
کلنی ای بود در دشتی وسیع ملکه ای داشت بر تختی رفیع
|
|
|
|
|
مرا به مکتب عشاق نهادند:
نخستین واژه که معلمم آموخت "عشق" بود
که ساده ترین بود
یک بخش بیشتر نداشت
|
|
|
|
|
با یاد رخ تو این دلم تنها نیست
دیگر شب من مثال آن شب ها نیست
|
|
|
|
|
من داستان نیمه کاره ی پاییزِ عاشقم
|
|
|
|
|
سکوت و
ازدحام پرهیاهوی نبودنها
خلوت و
شنیدن نجوای سرد بریدن ها
|
|
|
|
|
بین این نبودنها بین تموم وقتهای تنهاییت
بین فصلهای سرد زندگیت
بین پاییز و بارانهای بی بهانه ..
|
|
|
|
|
گر زبانم لال ، روزی از تو رو گردان شوم ___ باز هم آیا طبیب من ، مُجابم می کنی؟!
|
|
|
|
|
گفت عاشـق شُـده ای.داد خبر من چه کُنم؟
گشته ام عاشق و مجنون دگـر من چه کُنم؟
|
|
|
|
|
آن قدر دلم دل نگران ست که دیوار...
|
|
|
|
|
ابراهیم دل
در جهانی دیگرم وقتی درآغوش تو ام
چون مقیم کوثرم وقتی در آغوش تو ام
گر زلیخایی کنی من
|
|
|
|
|
بنویس انشای غزلفریاد بنویس
بنویس جانا هر چه بادا باد بنویس
|
|
|
|
|
او گرسنه شد در جایی که بیگانه در لباس بومی بود...
|
|
|
|
|
ئه م ئێوارا
لە ئاسمانی رنجوری دڵم
هەوری نەبوونیت
دڵۆپ
دڵۆپ
دەبارێنێ.
|
|
|
|
|
در کنارت بودم اما فاصله بسیار بود
نازنینم! بین ما تا عاقبت دیوار بود
|
|
|
|
|
بگذار از صدای گذر اب
و پرنده هایی که میخوانند
و برگ هایی که در باد میرقصند
لذت ببرم..
|
|
|
|
|
فنجان وفال و قهوه تکراریست....
|
|
|
|
|
هم عاشقِ بیقرار را می بردند
هم شادی روزگار را می بردند
در شهر به جُرم قرمزی ، دیدم که
یک چرخِ پُر
|
|
|
|
|
گر تو داری چون زلیخا دیده ای روی گردان دیده از هر دیده ای
|
|
|
|
|
چرخه زندگی را با زبانی نیم عاشقانه و نیم داستان با صمیمیتی خاص بیان شده است
|
|
|
|
|
حالا که تو هم رفتی شب دشمنِ دریاچه است
|
|
|
|
|
گسسته نغمه های نای دلم
شکسته در گلوی، صدای دلم
|
|
|
|
|
پست ومقام رالحظاتی رهاکنیم
مثل پرنده های رها بی نشان شویم
حتی اگرشبیه درختان کهنه ایم
باید....
|
|
|
|
|
تمام آنچه که چشم بشــــر به او نـِـگـــــرد
بدون چشم خدامیشود به زودی،نیست
|
|
|
|
|
کجایی ای فرغ شمع تابانم
که پر شد از فراق تو اشک در دامانم
|
|
|
|
|
« ای نَفَسِ خُرمِ بادِ صبا »
باز شده موعد یارانه ها
|
|
|
|
|
خدای من،که به هر لحظه لحظه یار من است
طراز حکم خدا بر دهان ، شعار من است
براد
|
|
|
|
|
خاکیم وزنجیرخودبرپایم/ازاین عالم خاکی جایی نیست برایم /
|
|
|
|
|
شمع میسوزَد زِ دَستِ روزگار
بلبلِ عاسق بخواند بهرِ یار
|
|
|
|
|
عجب رازی در آن سیب است...
|
|
|
|
|
ای کاش
نقابهای اجباری مان را فرو نهیم و
بر گستره ی ابدی مرگ فاصلهها
مأوا گزینیم
|
|
|
|
|
بیا دستی به موهای سرم زن
که صد غصَه به قلبم دارم امشب
|
|
|
|
|
بارها
صدایت کردم تا
در خیالم
به گذار عشق برویم
در انتظار دیدارت
کوچه پس کوچه های شهر
و دلت
|
|
|
|
|
شعر گفتن با شفق رقصيدن است
صحبت عقل و خرد برچيدن است
|
|
|
|
|
ای که با یادت چنان آشوب برپا کرده ایی
|
|
|
|
|
فیلم هندی است جای شعر انگار....
|
|
|
|
|
طبقِ آمار و عدد ما روی کاغذ باختیم...
|
|
|
|
|
لولای شکسته ی درِ خانه
ناله ی دوری سر میدهد
|
|
|
|
|
کاخ مکنون از نسیم عشق تو ویران شده
|
|
|
|
|
دو بیتی ناقابل در مورد معنای عشق
|
|
|
|
|
غزال تبریزی
نشسته جنگل مورابه شانه می ریزی
چقدرماهی ومحشراگر به پا خیزی
قسم به
|
|
|
|
|
وقتی که آهوی دلم را شکار کرد
یک بوسه از دور گرفت وفرار کرد
اینطور دلگرم نبودم به زندگی
اوفص
|
|
|
|
|
میشه سنگِ دِلِ سنگِتو به سینه نزنی؟
|
|
|
|
|
دل بیچاره را آزردی ای دزد
|
|
|
مجموع ۱۲۴۱۹۰ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |