سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        نام من فخرالدین است

        شعری از

        برهنه در بارانِ دره ی کومایی

        از دفتر برهنه در بارانِ درّهٔ کومایی نوع شعر نثر و انواع آن

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۷ شماره ثبت ۸۹۵۹۱
          بازدید : ۳۳۵   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر برهنه در بارانِ دره ی کومایی
        آخرین اشعار ناب برهنه در بارانِ دره ی کومایی

        "محبوس در آینه"
         
         
         
        نام من فخرالدین است.
        دیگران هم می گویند نامت چنین است..
        اما من خودم را نمی شناسم !
        اگرچه هنگامی که به نام خودم می نگرم دچار حس غریبی می شوم،احساس شادمانی می کنم،احساس غرور می کنم.
         
        یک بار در آینه به خودم نگریستم؛با شگفتی و غرور به خودم نگریستم و گفتم:"اِاِاِ ! این منم؟!".
         
         
        تنها من بودم.کس دیگری در آینه نبود.
        غم نبود.شب نبود.زهرا ه. نبود.تنها خودم و خودم.احساس تنهایی هم نمی کردم.
         
        وقتی توی آینه بودم،همه چیز قشنگ بود.
        یک آینه ی جادو بود.آینه ی خدایان مصر بود.
        پدرم یک بار در خواب به من خواهد گفت که آن آینه متعلق به "نفر تی تی"،همسر جنده ی فرعون مصر است.
         
         
        مادرم یک شب از درون آن آینه،ناف پدرم را بوسید؛شبی که گاوِ درون ماه یک ماخ کشید؛شبی که آن زن در ماه به زنجیر کشیده شد؛
        بله،آن شب بود آن شب که من از درون ناف پدرم بیرون جهیدم.
         
         
         
        نام من فخرالدین است...
        اما من خودم را نمی شناسم.
        و هر وقت درون آینه به خودم می نگرم دچار وحشت می شوم.
        کی بشود این آینه را تکه تکه کنم ؟
        کی بشود بروم پشت آینه و قرن ها بخوابم تا خستگی هایم در برود ؟
         
        این آینه آینه ی دِق هم نیست،آینه ی جادو هم نیست.چیزها را واقعی نشان می دهد.
        راستی نمی شد دروغ بگوید؟نمی شد مرا زیبا نشان دهد ؟
         
         
         
        نام من فخرالدین است
        و دو بار خواب دیده ام شهید می شوم.
        هر بار که نام خودم را می شنوم دچار بهت و سرگیجه می شوم...اما من خودم را نمی شناسم.
        کومایی هم رفتم که "آن مرد" کُمک اَم کند خودم را پیدا کنم،اما مردم او را در گوری زندانی کرده بودند
        و من در دره های"کومایی" چند بار دنبال او گشتم،اما او خوابیده بود؛و فکر کنم هزار سال بعد هم دنبالش بروم او هنوز خوابیده باشد؛
        و چه سخت است که ساعت سه نصف شب بروی و کسی را از خواب بیدار کنی.
         
        نام من فخرالدین است.
        هنوز در آینه ام.
         
         
         
         
        (برهنه در بارانِ دره یِ کومایی)
         
        فخرالدین ساعدموچشی
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۵
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        م فریاد(محمدرضا زارع)
        شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۸
        کاش آندم
        که آیینه سر می دهد
        آواز غمناک مرا
        تو ای شمع!
        بر باد سیاهی می رفتی
        کاش غباری بر می خاست
        کاش یکی می رسید از دیار عشق و
        تبسمی می آورد...
        من از نگاه بیگانه ای
        که در آینه هاست
        سخت می ترسم... (م. فریاد_پاییز ۷۰)

        درود آقای فخرالدین خندانک
        باغ آرزوهاتون پرمیوه خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0