سه شنبه ۲۳ ارديبهشت
تلاش شعری از
از دفتر غربت موهوم نوع شعر
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۰ ۰۷:۳۴ شماره ثبت ۲۳۲۰
بازدید : ۱۶۲۱ | نظرات : ۱۰
|
|
چه ریشه ای،ز تیشه در امان است؟ همان ریشه که در سختی روان است،
همان ریشه که در روییدنِ خویش، کشیده رنج وسختی بیش از پیش،
همان که اندر شدائد،بردباراست، درونِ صَخره ها اندر فشار است،
همان که مظهرِ تاب و درنگ است، همان که گیسوانش تُوی سنگ است!
همانی که همجوارِ آب و گِل نیست، همان کز سنگ پروایش به دِل نیست،
همان ریشه که گفتا، هیچ کاری! نشد در پی مباد از برد باری!
اگر تیشه به جنگِ ریشه آید، به چشمِ ریشه،تیشه،شیشه آید!
همان ریشه که دارد پیکری تُرد، نماید تیشه را با صبرِ خود خُرد!
چرا چُون در زمانِ نو نهالی، نشُد بی کاره ای و لاابالی،
بنا کرداز اول یک خانه سنگی، نخوردش گولِ جلگه های رنگی،
اگر،پژواره، خواهی ریشه باشی، بدان باید که با اندیشه باشی،
منم در آن اوایل ریشه بودم، جوانی پاک و با اندیشه بودم!
و اکنون هم رسیدم نزدِ پاییز، بسا شیشه ی عمرم گشته لبریز!
پژواره
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.