سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
21 شوال 1445
  • فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق
Monday 29 Apr 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    دوشنبه ۱۰ ارديبهشت

    خیانت

    شعری از

    یاسمین بازیار(صحرا)

    از دفتر دلتنگی های من نوع شعر دلنوشته

    ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ شهريور ۱۳۹۲ ۱۸:۵۰ شماره ثبت ۱۷۲۲۸
      بازدید : ۱۲۲۳   |    نظرات : ۶۰

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر یاسمین بازیار(صحرا)
    آخرین اشعار ناب یاسمین بازیار(صحرا)

    به جز شرم و به جز محنت برای من چه آوردی به جز حسرت به جز خجلت برایم چه ثمر داری تو ای مرد هوس باز و تو ای صیاد بی احساس تو ای صد رنگ تو ای هر روز به صد احساس شکستی قلب پاکم را ببردی رنگ ز رخساره کنی خوارم به اغیار و کنی قلبم دو صد پاره بگو در سر چه پنداری چه زیبائی به رخ داری به زشتی عمل گردد وجودت چون سیه ماری لبانت چون ز هم وا شد سیه دودی برون افتاد که ورد زشتیو نیرنگ به رخسارت کند فریاد به آغوشم چو می خوابی هوای دیگری داری تو بی تابی نمیدانی چه حال مبهمی داری بگوی عاشقم ای زن تو را من دوست می دارم زاحساس خانه می سازم به رویت زر همی بارم تو می گویی شود روزی ز ابرها پیرهن دوزی که اندام لطیفم را به بر گیری تنم سوزی چو من رفتم به رویایت که گیری تنگ آغوشی بدیدم من دو چشمانت شده غرق فراموشی چه زود از من شدی خسته هوای دیگری داری درون قلب بیمارت هوس بر روی که داری برو جانا نخواهم من تو را ای مرد صد احساس که در من می شوی غرق و به سر قصد دگر داری تو پنداری سیه چشمی برایت عشق می آرد که در آغوش زیبایش طراوت از تو می بارد نه جانا این گمان است و خیالت همچنان باطل خیانت جز به نابودی ندارد بهر تو حاصل نخواهی تو دگر من را جفایت را مکن پنهان دگر باید سفر کردن ز کوی تو و یا زندان به هر دستی که بنهادی دگر دست تو بردارد همین است رسم این دنیا جفا دارد ریا کارد تو قلبم را شکستی تا دگر قلبی به دست آری برای لحظه ای شیرین تو قلبم را بیازاری بیا جانا تو در خانه ببین یارت چو دیوانه رود از کوی عشق تو زند بانگی به هر خانه چو آواره شده گویی ز عشق تو چه بیزار است به دنبال پناهگاهی به هر کویست و بازار است گریزی می زند چشمم میان خیل مه رویان که رفتار بد یارم برایم بس دل آزار است
    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0