سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    نفرینی بنامِ عشق

    شعری از

    الناز حاجیان (مهربانی)

    از دفتر دقایقی از نبردِ زندگی نوع شعر دلنوشته

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۲۰ شماره ثبت ۱۱۱۰۵۵
      بازدید : ۶۴۷   |    نظرات : ۲۵

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    ازآسمان سنگی برکله یِ تاسم کوبید
    همان لحظه که نامت رافریادزدم
    نمیدانم کدام نادانی سنگی رادرآسمان رهاکردودرست کله یِ  خالی ازمویِ مرانشانه گرفت
    ده قدم جلوتریک سنگ ریزه انگشتِ پایم رازخم کرد گویی گازگرفت....
    امادراین مورد ایرادازچشمِ کورِمن بودجلویِ چشمم رابه این دلیل ندیدم که
    دخترِزیبایِ مرجانه را بابراندازکردن وچشم چرانی بالاپایین میکردم....
    درظلماتِ شب برپنجره یِ
    اتاقش آویزی ازشب بو را رهامیکردو میرقصید باآنها....
    سکوت برلبانم بوسه میزد
    گویی خفقان گرفته بودکوچه
    ابرها عشقبازی میکردندو باران را اهدامیکردند به زمین
    احساس میکردم رویِ کله یِ لختم جیغ میزدندقطره هایِ نطفه هایِ پُربرکتِ ابرهایِ عاشق...
    برتنم فرودمی آمدند ومرادرآغوشِ خودمیگرفتند
    سگِ نگهبانِ محله بازهم استخوانی رامهمانِ  تیزیِ دندانهایِ خودکرده بود
    بی هوا سکوتِ کوچه وسردیِ دیوارها
    فریادهایِ بی بی مهربان رادرخودحبس کرد
    گویی دردانه اش را درآغوشِ  مرگ رهاکرده بود
    وپوستِ شب راچنگ میزد!!!!
    باران شلاق میزد برافکارِبرهنه یِ مغزِبیمارم
    چندقدمی مکث کردم
    وگدایِ آشنایِ محله را می پایدم
    که اندامِ دخترکی را بردیوارنقاشی میکرد
    لباسی ازطلابرتنش طرح میزد
    وگیوه هایی دست دوز ازهنرِدستانِ دختران عاشقِ  برپاهایش
    خطی به دورِآن دخترک کشیدگویی حصاری بود
    اشکهایش جاری شد
    ونامِ دخترک را توران نامید
    به گُمانم بازکنکاش کردن راهش را جسته بود
    به خیالم توران عشقِ ازدست رفته یِ گدایِ عاشقِ محله مان بود
    لگدی به کاسه یِ لختش زدم
    ودستِ خیالاتش را ازدرونِ گذشته به حال کشاندم
    خودرا حفظ میکرد
    وخم به ابروانش آورد
    گذشتم ازکنارش
    وباناله ایی فریادزد .... ای جوانک عاشق نشده ای که بدانی چه حالی دارم
    باپوزخندی به فهمِ کورش خیره شدم وگفتم عشق راباورندارم
    نفرینم کرد
    سالیانیست که آن نفرین مرابدرقه یِ عشقی یکطرفه و گران کرده است
    دخترکی که برپنجره یِ اتاقش شب بو  آویزمیکردو من هرشب به پنجره اش خیرمیشدم وبوسه برجانش راهی میکردم
    اولبخندمیزدو مرا به جشنِ آیت عشق دعوت میکرد
    نمیدانستم مزه مزه کردنِ روحِ دخترک اینقدرمرا وابسته به خویش می کند.وابسته به سنگ ریزه هایی که پایم رالگدمیزدند و
    خاطراتی که مراوادار به نوشتن میکردند
    سالهاگذشت وآتشِ عشقم کورنشدومن هرشب برخاطراتِ کهنه ی ِ دلم گَردِ فراموشی میپاشم امادریغاکه عشق پاک کن است برایم
    ودخترکِ مست درآغوشِ پنجره مرابه ازمابهترانی فروخت
    من هنوزباتصویری ازمرجانه درخیالاتم قدم میزنم فصل هارا
    وبه جشنِ عشقبازیِ عشق فرامیخوانم خموشیِ درونش را
    شایداینباراشکهایم معجزه کنندبرایم....
    ۸
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    سید هادی محمدی
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۴۸
    درود بر شما

    دلنوشته ی زیبایی بود دست مریزاد

    🌸🌸🌸🌸🌸🌸
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۰۵
    سلام استادبزرگوارونیک اندیش جناب سیدهادی محمدی
    سپاس ازحضورارزشمندتان
    زیباخواندید
    حضورتان گلباران خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۰:۴۲
    درود بانو
    زیبا و پراحساس بود خندانک
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۰۳
    سلام استادنیک اندیش جناب استکی بزرگوار
    زیبامیخوانید
    دنیایی سپاس ازحضورتان
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    محمد فاضلی نژاد
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۶:۴۰
    وگدایِ آشنایِ محله را می پایدم
    که اندامِ دخترکی را بردیوارنقاشی میکرد
    لباسی ازطلابرتنش طرح میزد
    خندانک خندانک خندانک
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۰۴
    سلام استادنیک اندیش جناب فاضلی نژادبزرگوار
    دنیایی سپاس ازدیده نابِ شما
    حضورتان گلباران
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    فاطمه بهرامی
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۷:۰۸
    درود ها
    بسیار زیبا نگاشتید
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۰۴
    سلام مهربانوی شعر
    دنیایی سپاس عزیزم ازحضورت
    زیبانگارهستیدمهربانوی عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    سیاوش آزاد
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۲۳
    سلام آغاز فصل زیبای تابستان و بلندترین روز سال مبارک باد
    سوالی از محضر دوستان می پرسم
    چرا در وصف تابستان شعر چندان گفته نمی شود و ظاهرا از آمدنش خوشحال نمیشوند و تبریک نمی گویند؟
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۱۱
    سلام استادنیک اندیش جناب استادآزاد
    تولدِتابستان مبارک باد
    من اگربخواهم بنویسم ازشهریوردل به نوشتن میدهم
    امابخاطرِاتفاقِ بدی که رخ داده تابستان برایم اوایلش تلخ بوده ودل به نوشتن درموردش نمیتوانم بدهم
    ازخدامیخواهم دوستان وعزیزان تمامِ فصول راجشن بگیرندوازشادی جهان رنگی خوشتربه خودبگیردمثلادرتابستان برف بیایدمهمانی
    ودربهارباران
    ودرزمستان نورِمقدسِ خورشید....اماپاییزهمانطوربماندزیراعُشاق درفصلِ پاییززمین رازیباترمیکنند خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    سیاوش آزاد
    سیاوش آزاد
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۲۱:۲۰
    متشکر
    تکتم حسین زاده
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۱:۴۷
    سلام‌ الناز جان
    به به خندانک لذت میبرم از احساسی که در واژه به واژه ی نوشته هایت موج میزند، خیلی دلنشین بود⚘⚘
    دلنوشته ای زیبا و دلنواز قلم زدی عزیزم
    شادی باشد و عشق نازنین❤
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۰۷
    سلام مهربانوی شعردوست عزیزم تکتم جان
    خوشحالم ازاینکه همیشه کامنتِ ارزشمندت را میخوانم وحضورت برایم دلگرمیست
    زیبامیخوانی زیراازدل خوانش داری
    خدایمان نورباشددرسرنوشتت
    وعشق محصولِ صبوریت خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    روح اله سلیمی ناحیه
    پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۳۷
    درود بانو مهربانی
    زیبا بود
    نوشته ای که همیشه خاص قلم شماست
    موفق باشید
    🌹🌹🌹🌹
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۴۶
    سلام استادبزرگوارجناب سلیمی ناحیه
    سپاس ازدیده نابتان
    زیبانگرهستید
    خدایمان نورباشددرسرنوشتتان
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    شیما جریده
    پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۳:۵۳
    سلام الناز بانوی جان
    عشق تنها بحثیست که هرگز دوست ندارم از آن یک تعریف واحد داشته باشم
    خداراشکر اگر دخترک قصه درگیر عشق است نه بیهودگی خندانک
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۰۸
    سلام مهربانوی شعرشیمای عزیز
    من هم برایِ قلم زدن درموردعشق بسیارگُنگ هستم وتاجایی که میتوانم ازحقیقتِ عشق وتجربه هامینویسم
    ازنظرِمن عشق میتواندهم حال خوش باشدوهم ناخوشی دردیست که شیرین است وحالیست که ستودنیست
    همانندشفاست برجانِ معشوق
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    مجید فکری
    پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۷:۵۶
    درود بر شما قلمتان مانا خندانک خندانک خندانک
    فاصله ها رو رعایت کنید توهم تو هم ی فاصله ست ک معنی شو عوض میکنه خندانک
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۰۳
    سلام بزرگوار
    سپاس ازدیده نابتان
    حضورتان گلباران
    بله فاصله رعایت نشده است مچکرم ازحضورتان درصفحه دلنوشته هایم خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    مهدیس رحمانی
    پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۴۵
    سلام و درود الناز بانو جان خندانک
    قلم زیبانگارتان ماندگار
    لبریز از عشق و روشنا باشید همیشه
    خندانک خندانک خندانک
    الناز حاجیان (مهربانی)
    الناز حاجیان (مهربانی)
    پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
    سلام مهدیس عزیزم
    حضورت گلباران
    زیباخواندی
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    علی مزینانی عسکری
    شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۰۰
    درود بر شما و احسنت
    دلنوشته جالب و غم انگیز و البته تأمل برانگیزی است
    مرا یاد خاطره ای از دوران مدرسه انداخت
    اگر اشتباه نکنم سالهای 55 یا 56 بوددر وسط میدان و نزدیک پرچم ایستاده بودم که سنگ ریزه ای بر سرم خورد و خونین شد شکایت پیش ناظم بردم که همیشه چوب تنبیه کردنش آماده بود و حکایت را گفتم او هم بدون آنکه ببیند حق با کیست و شاکی چه کسی است گفت دستت را بیار بالا و چند ضریه نثارم کرد و گفت اگر تو فضولی نمی کردی سنگ به سرت نمی خورد!!!!
    جالب است بعد از چهل سال چند وقت پیش شماره ی آقا ناظم را که حالا در مرز 70 سالگی است گیر آوردم و خاطره را گفتم کلی خندید و تقاضا کرد هر وقت آمدی سبزوار تشریف بیار خانه ی ما و کلی تعارف....
    خندانک خندانک خندانک
    فرید محمدی
    يکشنبه ۵ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۲۶
    درود برشما
    زیبا سرودید خندانک
    محمد حسنی
    يکشنبه ۵ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۴۵
    درود هایتان زیبا و دلنشین
    راز ها یتان پر آوازه باد

    یک راز برای شما از خدا می گویم

    دل، بَر آ،
    که تنها برای تو، دلبریست

    در پناه حق

    ضمنا دنبال شدید
    حسن  مصطفایی دهنوی
    سه شنبه ۷ تير ۱۴۰۱ ۰۷:۱۵
    درود بیکران بانو
    بسیار زیبا و دلنشین و ژرف می سرایید
    قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0