سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 21 ارديبهشت 1404
    15 ذو القعدة 1446
      Sunday 11 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        امام علی ع :خودپسندی سر آغاز کم خردی است.

        يکشنبه ۲۱ ارديبهشت

        فاجعه

        شعری از

        مهدی یوسفی نژاد( لولی وش)

        از دفتر اوج بی جواز نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹ ۱۱:۲۳ شماره ثبت ۱۱۰۲
          بازدید : ۱۰۹۱   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی یوسفی نژاد( لولی وش)
        آخرین اشعار ناب مهدی یوسفی نژاد( لولی وش)

        این شعر نیست
        روایتی ست از یک فاجعه
        *****************



        پیچ میخورَد ریسمان زندگی
        در پیچش دو تا آدم
        با دکولته سرخ و شلوارک نخی ِ مردانه
        که فقط شبها به رازهای هم دست می برند
        و در این سلسله
        سل را سرسری می گیرند
        که در کوچه های گلوی زندگی شان جاری ست

        در این دنیای پیچ و مهره
        که همه چیز سر جای خودش چفت است !!!!!!!
        عشق مقوله ی مذخرفی ست
        کرمهای ابریشم پیله پروانگی را اجاره داده اند
        میخورند و می لولند
        و کرمها پروانگی را از یاد برده اند

        حالا اگر شیرین پا به این جهان بگذار
        در می یابد که فرهادش
        چندان هم موجود عجیبی نیست !
        و حالی اش می شود
        که خوشبختی را باید
        در ارتفاع شاسی خودروی مردش جستجو کند
        نه در ارتفاع قلب او !
        شیرین یاد می گیرد
        که صدای باران
        او را تنها یاد دو چیز بیاندازد
        رخت های خشک ِ روی بند
        و آژانس !

        می فهمد اینجا
        دو تا آدم
        با دکولته سرخ و شلوارک نخی مردانه
        می توانند عادت کنند به هم
        - حتی بدون عشق -
        فقط در آلبوم چسبی ِ کنگره دار
        که دیگر چسبش از خجالت آب شده

        و یا شناسنامه ای که
        رنگش از خجالت سرخ !


        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1