سه شنبه ۲۹ خرداد
|
|
همه دنيا به وجودت برپا
همه گلها به نگاهت زيبا
|
|
|
|
|
غمنامه ای در سوگ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
|
|
|
|
|
سال هاست
فطاری در سرم ایستاده است
|
|
|
|
|
نمیدانم که بی تو کیستم من ؟
اگر آنی نباشی نیستم من
|
|
|
|
|
مادر شکایت از در و دیوار می کند؟
یا شکوه از اصابت مسمار می کند؟
|
|
|
|
|
با لاتر از ذهن زمان
بر بلندای حادثه
روی شستت
نشسته باز یقین
درقامت قافت مرده تردید ،
در
|
|
|
|
|
خواب را از ما ربودی آفرین زین کار تو
آفرین صد آفرین زین کار هم رفتار تو
|
|
|
|
|
آنقدری که من بی قرارت بودم
|
|
|
|
|
بنام آنکه درنامش عیان شد
مرادِ انجمن بود وُ نهان شد
کسی از او ندارد ردِّ روشن
نشسته در کبیر
|
|
|
|
|
🌺
با آنکه به هر واقعه ، وقعی نگذارم
عمری ست ولی در تب و تاب تو دچارم
گفتم که نگویم به کس ای
|
|
|
|
|
سلام ای یار من سارا
درود ای عشق من دارا
|
|
|
|
|
آزادی ....
نطفه کرده است!
در برگ انگور مشرقی ..!
در سرزمین غم .
در سرزمین ترس .
یک ساقه در میان
|
|
|
|
|
خەم دیوری
1.
تو ئەلونی خۆێن وپای مه رشانی
تو ئەلون و خانەقین وەسانی
مه ئەلونم را دل تۆ خوێنه
|
|
|
|
|
عمر پر بار نبی نیز زمستانی داشت
باز هم مکر بنی ساعده طوفانی داشت
|
|
|
|
|
مفتِ چنگت اگه داغون شد دلم
هر کی اومد زد و رفت تو هم بزن
این دلِ وامونده خورده از همه
تو که جات
|
|
|
|
|
خاک بقیع گرفته به خود نور عصمتی
با فاطمه کند علی آیا چه صحبتی
|
|
|
|
|
سریع از پیش چشمم گذشتی همچون شهاب_حقیقت بود یا رویا کاش میماندم درآن خواب
|
|
|
|
|
در مکتب ما بوسه حلال است ولی حیف
در مذهب اسلام همین باده حرام است
|
|
|
|
|
یکی درگیر معشوق است و دستی بر دعا دارد
یکی با یار هست و دل به دیگر مبتلا دارد
|
|
|
|
|
این اثر...شعر مطلع کتاب جدید بنده با همین نام میباشد و دوری از سرگذشت انسان بر زمین با توصیفی کمی مت
|
|
|
|
|
سمع و بصرم کردی ، شکّر شکــرم کـــردی
روشن تر از آیینــه،شمــس القَمــرم کـــردی
هجرانِ غـــم رو
|
|
|
|
|
«نیلوفر آبی »
یه روز خوبِ خدا ،
که آسمون آبی بود.
رفته بودم به تما شایِ ،
|
|
|
|
|
.
عمری گران به راه خطا رفته ایم و حیف
ترس از کریم هر دو جهان جرم تام ماست
.
|
|
|
|
|
همره بادصبا
قدح است وصهبا
|
|
|
|
|
ماهم؛
سرم ازتنم جداست...
|
|
|
|
|
منم من مردشرقی آریایی
زایرانم پراز درد وجدایی
|
|
|
|
|
روی خط زمان راه می روم
مقصد راه من ، گنگ و مبهم است
شاید زمان را قوس داده ام
درون پیچشش پژواک می
|
|
|
|
|
و حقیقت مثل طعم قهوه ام شیرین نبود
|
|
|
|
|
شرم آور است اینکه تو هستی و من هنوز
|
|
|
|
|
بیاد سجده ای افتاده ام باز
که با یاد تو بر سجاده کردم
............................................
|
|
|
|
|
دلم شکسته اما همیشه بردبارم
اندوه و غصه دارم از دست روزگارم
|
|
|
|
|
حس نمی کردم این فواصل را
مثل اکنون که فاصله نوریست
یادِ دلواپسان نبودم که
زخمِ احساس هایشان صوریس
|
|
|
|
|
تا ذوب شوم در گرمای ملتهب درونت
و سرما را
فراموش کنم ... فراموش کنیم...
|
|
|
|
|
از قضاوت های ناشی از ذهن و غیر واقعی دور شویم
|
|
|
|
|
باز باران قطره قطره می چکد اما پریشان
|
|
|
|
|
وقتي که رنج را يکباره ميبرم
دنبال گنجم و زباله ميبرم
|
|
|
|
|
عاشق شدم و از خویش و تن گشتم بیگانه
|
|
|
|
|
کعبه قلبِ عاشقِ بی ادّعاست.
قلبِ خالی از محبّت اژدهاست.
دوری از آلودگی باشد وضو.
اصلِ ایمان
|
|
|
|
|
غزلهایت روان وبهترین اند
رباعیهای چشمت اتشین اند
دوبیتی های شیرین لبانت
همیشه بردل وجان می نشین
|
|
|
|
|
زیاده طلب نیستیم
یادت ، براےِ هفت پشتمان ڪافیست ...
سعیده تفضّلے نیڪ
|
|
|
|
|
نوحه شهادت حضرت فاطمه الزهرا
|
|
|
|
|
ای عشق بیدارم نکن
در رؤیا بوسیدمش...
|
|
|
|
|
"پـــــــــــــــدر"
مـظـهـرِ ایـستادگی درد مـــا را تـسکین اســــت پـدر
مــهـربــان و از
|
|
|
|
|
الهامست و الهامش
که به سنگ و سبو میرسد ...
|
|
|
|
|
مر تو را باد چه سود ار که بگویم غم دل
راز دل گفتم و نِی سوخت و مهتاب گریست
|
|
|
|
|
سالهایی خاطر ماراپریشان می کنی
درشبی آسفته بریک بوسه مهمان می کنی
|
|
|
|
|
گردِ غم از بومِ عمرت میزُدایم همسرم
چایِ طعمِ رامشی دم میکنم، ای همسرم
|
|
|
|
|
من دلم بیتاب چشمان سیاهت گشته است
خوب می دانم تو همبیتاب اشعارمنی
|
|
|
|
|
بی تو شبیه مرگ شده ، روزگار من
|
|
|
|
|
درد دل حضرت ابا عبدالله الحسين🌹 با علمدار دشت کربلا🌹🍃
دل سروده های مزینانی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
تا تو باشی، ح
|
|
|
|
|
تنهایی
یعنی زخم دلتنگی تو
لب به سخن وا بکند
و تو
با شوری اشکت
سخنش گوش کنی...
|
|
|
|
|
در بــزم طـرب، خـرّم وخنــدان مـیـبـاش
بـاعـشـق، تـو در حلقــهٔ رنـدان مـیـبــاش
گـر رنــج دهـد تـ
|
|
|
|
|
چه زود گذشت کودکی ام
در برگ های پاییزی آلبوم
و در اشتهای کاذب تقویم
که خوراکش خوردن روزهای
|
|
|
|
|
پیچیده به زخم.............
|
|
|
|
|
معجزه ای هستی
بر شانه های تکیده ام
زنده ام میکنی و
من شوق بودنت را عاشقانه تر از
همیشه میسرایم.
|
|
|
|
|
با تسبیح عشق:
به سجده می رفت،
باورِ اشک های من!
|
|
|
|
|
رباعی میشود //دو مصرعِ لبانِ سرخِ تو //بر گونه های سپیدِ شعرِ من //زمزمه کن //آزادی را !! //با نگاه
|
|
|
|
|
شعری برای شما
و تقدیم به خدا
|
|
|
|
|
از روزنه ای به روز پیوست شهید
|
|
|
|
|
خواهی نکنی، آب تو بر نار حسادت
دریا تو به دل جوی بر آنگونه که بابم..
وا کن به فراروی خوشی
|
|
|
|
|
آنچه در اصل عملکرد پنیسیلین است
|
|
|
|
|
باز می گردم
اما......
بالهایم پرواز را در افق پاره پاره جا گذاشتند......
|
|
|
|
|
جمله ها می گویم اما اعتنایی نیستش
جمله از دل می سرایم خود ستایی نیستش
من که جز شعر و غزل ، اینک
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۰۷ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |