يکشنبه ۱۳ خرداد
|
|
فاصله ها حاصل کار تو شد
مردن صد خاطره کار تو شد
|
|
|
|
|
بهت دادم این قلب دیوونه رو
|
|
|
|
|
من و تنهایی بی حدِ خزان
به هم آویزانیم
او به تنهایی من
من به رنگ زردِ
دل بی حوصله و طاقت او
آنچ
|
|
|
|
|
ما ترسِ سفر بر دلِ خود راه ندادیم.
بیمی به سر از واقعه ی چاه ندادیم.
جان برکفِ خود چون قدحِ آب
|
|
|
|
|
قهوه ای تلخ، که چشمان تو در آن دیدم
خوردم و خواب ز چشمان ترم پر زدو رفت
|
|
|
|
|
ماهی دور افتاده ز دریا ماییم...
|
|
|
|
|
من اندر آتش سوزان ، همان پيرِ خردمندم
حفاظت مي كنم از خود،به الطاف خداوند
|
|
|
|
|
غم میهمان بهار و تابستانم شد
شب چیره به پاییز و زمستانم شد
|
|
|
|
|
چه سخت است بدون تو
چه سخت ، چه سخت
خسته ام به جان خودت
خسته و بی قرار....
|
|
|
|
|
ای دین و ای ایمان ،
ایدادوای بی دادمن،/
بی دادمکن تودادمن،ای دادرس وفریاد من
|
|
|
|
|
روزی اندر آینه کردم نظر
تا ببینم چهره ام با چشم تر
|
|
|
|
|
های و هوی وشور و گرمای برونم را مبین
من قرین بی ریایی درونم بیشتر
لفظ و معنا واژه ی شعر بدیعم را م
|
|
|
|
|
اقیانوس صدا می کندم
به میهمانی مرجان ها
به جشن آب های آبی
هنوز
می درخشند
در کف خاک های مرطوب
|
|
|
|
|
نه چراغی که درآن راه بجویم
|
|
|
|
|
بی تو خسته ام !
بی من چگونه ای؟
|
|
|
|
|
کاشکی بود یکی دردِ مرا میفهمید
|
|
|
|
|
صفایی ده به کامم تا صفای باطنم باشد
|
|
|
|
|
با من بخوان و هم صدا،بر آسِمان ما نگر
|
|
|
|
|
با تو شعرم را به دلها من گوارا می کنم
هر شب از ابیات خود رویت تماشا می کنم
💚
من ترا هرگز ندارم
|
|
|
|
|
به خدا قسم به عذاب سختی گرفتار شوی
به عذاب خیانتت گرفتار شوی
|
|
|
|
|
دلم را داده ای پیوند
با یک عشق شیدایی
که مجنون تر ز فرهاد است و
شیرین تر ز لیلی ...
|
|
|
|
|
با عاشقِ دیوانه ات لیلا چه کردی؟ با این دلِ مجنونِ بی پروا چه کردی؟
|
|
|
|
|
نورِ دو چشمِ فاطمه خیرُالنّساءِالعالمین
|
|
|
|
|
..........................
|
|
|
|
|
رقص آهنگ زمان
در گوش من
می کند هِی
دنگ دنگ
می نوازد ساز بس
خاموش من
می زند
این سینه ام را
|
|
|
|
|
با تو بهار می شود فصل خزان بودنم...
|
|
|
|
|
ازم دوری ولی بازم
توی سینم تو جا داری
نه با زوره نه اجباری
|
|
|
|
|
سـرنگون گشـت سری کز سـرِ تو بیـرون شد
واژگــون مــاند دلی کـــز برِ تــو بیـــرون شد
|
|
|
|
|
بار الها ، گر از این عالم بی بنیادم
اینکه بنیاد ندارد ، به کجا
|
|
|
|
|
روان سرشک من از ناله های گاه به گاهت
بـه خـرمـن دل مـا می زنـد شراره ی آهت
|
|
|
|
|
بی تو آرامش ندارم باز هم
درک کن چشم انتظارم باز هم
|
|
|
|
|
عقاب پیر🦅
عقاب پیر یک شب ناگهان در لانه می میرد
وپروازش میان قصه و افسانه، می میرد
به هرپرواز بین
|
|
|
|
|
هرروز شاخص سلامتی اش فرق میکند
بی تو چقدر مکدر است این هوای شهر
|
|
|
|
|
جان شیرین !
نباشی کاش آنجا که من هستم
نبینی آنچه را که من دیدم
دلت ، هماره بی درد
زانچه دل مرا
|
|
|
|
|
به تلخی مینویسم قصه دیدار آخرر
غم پژمردنم درباغ دل گلهای
|
|
|
|
|
کاش در این آذر ماه کسی بدنبال من میگشت
شاخه ای رز در دست به زیر پ
|
|
|
|
|
بیستمین سال تولد عروض در شعر انگلیسی
|
|
|
|
|
کجایی ؟
بر من ببار ، ای همیشه بهار
|
|
|
|
|
تا ظلمت کوچد وماه بیاراید پیرامون را
|
|
|
|
|
کفتری بر روی بام من نشست
چشم زیبا،رنگ زیبا،پر قشنگ
|
|
|
|
|
گفته اند از روز اوّل : دختری
موی را باید ببوسد روسری!
|
|
|
|
|
دیدنت حال مرا حالی دگرگون میکند
چشم جادویت مرا در خویش افسون میکند
بر تنم زخم تبر از جور شیرین
|
|
|
|
|
تا که برگشت نگاهم
درآنسوی
خودم را دیدم
لبِ ایوان وجودم دلتنگ
چشم در چشم
نگاهش به نگاهم گره خورد
|
|
|
|
|
.... شبیه ماه دور از دستی و من حوض فیروزه -- که در من رخنه کردی ناگهان ، کاشی به هر کاشی
|
|
|
|
|
قسمت نشد که شبی در کنارِ هم
لب وا کنیم ،به تمام ناگفته های هم ...
|
|
|
|
|
نکــند جنــگ شــد و بـاز مـن و بی خبــری
ســـرِ اَبـــرویِ فــریبنـــدهء عهــــدِ قجـــری
|
|
|
|
|
من آمده ام که بر لبت بنشینم
آتش بزنی به سینه پُر کینَم
|
|
|
|
|
خون مرا به جرعه ی آخر چشیدنت
|
|
|
|
|
نيست زيباتر از عشق ،جز طو
نيست عاشق تر از تو، جز من
|
|
|
|
|
هر آنکه بر من دل خسته ، در کمین باشد
من این خودم به خدا بسپرم، امین باشد
مرا
|
|
|
|
|
فال حافظ بود؛ نگاهش بر نگاهم دوخته شد
|
|
|
|
|
غم در این چهره ی دیوانه دمی خنده نشد
دلم از مذهب عشق رفت و دگر بنده نشد
|
|
|
|
|
مریم آن معصوم بی گناه
همه کرده بودند او را رها
تو که نداری همسری
از کجا آمد آن پسری
نیش زبان
|
|
|
|
|
پیریِ چهره اگر عیب شود پیر منم
انکه از جان وتنش گشته چنین سیر منم
|
|
|
|
|
رفتیم و ندانست ڪھ از این غمِ ؏شق
بر سرِ ما ڪھ نھ ، بـــــر دل چھ گذشت
سعیده تفضّلے نیڪ (بارا
|
|
|
|
|
ساقی امشب از چه می پرسی تو احوال مرا
|
|
|
|
|
خلیج فارس
میان غرش چشمان ایل اشکانی
دلم گرفته از آن موج ه
|
|
|
|
|
بزن چنگی برین زلف پریشان...
|
|
|
|
|
بازم انگار رسید اوقاتِ دیدار
|
|
|
|
|
شرمنده این چرخ و این فلک که گدایی می کنم
از خجل روی توست، که کنارت خدایی می کنم
|
|
|
|
|
شب از چشمان سیاه تو
سیاه ِ سیاه است ،
من از سیاهِ غمت
سیاه بخت !.
|
|
|
|
|
آنقدر
چشمم به مسیر رفتنت
دوخته شد!
که نفهمیدم کِی
|
|
|
|
|
از همسر خود ترس زیادی دارم
وقتی که ننم هست تورا می بوسم
|
|
|
|
|
بی خیال دنیا و آدم هایش...
|
|
|
|
|
زندگی پر از باید ها و نباید هاست....
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۸۵ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |