پست های وبلاگ

سلام دوستان باعرض پوزش از وقفه ای که در ارسال سفرنامه پیش آمد.دوستانی که در شش قسمت قبلی همراه بودند و همچنین دوستان جدید مرا در قسمتهای بعدی دنبال کنید. . . از اهواز که بیندازی داخل اتوبان اندیمشک یک ساعت وربع طول می کشد تا به دو راهی شوش دزفول برسی می اندازم سمت راست به سمت دزفول که شوش شهر باستانی ایران و اولین پایتخت هخامنشیان و کاخ آپادانایش گفتنیهایش زیاد است که چون در اینترنت به وفور مطلب هست از آن گذر می کنم و قبل از این دوراهی تقریبا ده کیلومتریش هفت تپه و چغازنبیل قرار گرفته که جزو گرانبهاترین مفاخر کشور است.و باز هم با یک جستجو در اینترنت مطالب بسیاری را می توانید بخوانید.اما تا داریم از جاده شوش دزفول عبور می کنیم و نگاهی به باغهای اطراف می اندازیم بگویم که شوش دانیال نبی را هم در خودش جای داده است که معماری قندیل مانند گنبدش معروف است که نمونه های بسیاری از آن را در دزفول و شوشتر خواهیم دید. بعداز طی مسافت سی کیلومتر به شهر آباد و قطب کشاورزی خوزستان می رسیم. دزفول که شاید پیشینه اسمش دژپل باشد قدمتی چند هزارساله دارد که عبور رودخانه دز از میان شهر زیبایی آن را چندان کرده است.درحاشیه رودخانه پارک ساحلی وسیعی است که مردم را برای تفریح به کناره آب می کشاند.آبی سرد که در گرمای چهل درجه تیرماه دزفول بازهم سرد است.شناکردن در آب سرد لذت بخش است اما عادت نداشته باشی به سرما اذیت کننده است. یک جای معروف در مصب رودخانه هست به نام (علی کله)که تابستان جمعیت زیادی را به سمت خودش می کشاند.جدیدا یک سرسره آبی هم نصب کرده اند که بچه ها با شوق و ذوق از آن لیز می خورند وبعدازطی یک مسافت مارپیچ به درون آب می افتند! اما از آنجا که هر شهر قدیمی حتما یک زیارتگاه معروف دارد یک محلی است به نام (سبزقبا)که نمی دانم کیست فقط می دانم که دوتا مناره بلند دارد که شبها چراغهای سبزش از همه جای شهر پیداست.در همین ناحیه منطقه باستانی دزفول قرار داردکه به تازگی خانه ها پلاک ثبتی از میراث فرهنگی گرفته است. یک شب مهمان یکی از دوستان در این منطقه قدیمی بودم.من دیدم که در اتاق باز است کولر خاموش است و باد خنکی به من می خورد. نگاه کردم به اطراف دیدم پنکه ای چیزی هم نیست تعجب کردم! به پدر دوستم گفتم :باد خنک از کجا می آید؟ گفت:از آنجا! جایی که اشاره می کرد سوراخی بود که در داخل خانه های قدیمی کاربرد شومینه های فعلی را دارد!باز تعجب کردم و توضیح داد که این سوراخ راه به سرداب(زیرزمین)دارد که آنجا یک کولر آبی نصب کرده اند که فقط موتورش کار می کند.باد سرد زیرزمین را به بالا هدایت می کند! البته حرف زدن دزفولیها شیرینی خاص خودش را دارد که به هیچ طریقی نمی توانم بنویسم اما آنچه مشهود است آنکه زبان فارسی را به شیوه زبان دری خاص خودشان ،ازته حلق بعضی حروف را بیان می کنند که شاید برای اولین بار بشنوی برایت قابل فهم نباشد اما جالب است صحبت کردنشان وبعضی ازکلمات رامی کشند و برای من اگر یک نفر شوشتری یادزفولی با هم صحبت کنند قابل شناسایی نیست. اسم شوشتر را آوردم باید بگویم دزفولیها با شوشتریها با اینکه پنجاه کیلومتر فاصله ندارند از قدیم و ندیم کینه و دشمنی دیرینه دارند که درقسمت شوشتر خواهم گفت.اتفاقا دزفولیها با اندیمشکیها هم که فاصله شان پانزده کیلومتر بیشترنیست خوب نیستند. چون اندیمشک در مسیر اهواز خرم آباد تهران قرارگرفته است و همین باعث شده که دزفول پرت بیفتند و عمده مسافرانی که از بالا به سمت خوزستان درترددند برای گذر،از اندیمشک باید عبور کنند اما ممکن است به دزفول نروند! البته مراودات خوبی با هم دارند اما اگر پای حرفهای قدیمیها بنشینی شوشتریها به دزفولیها چیزهایی را می بندند که به یک نوع دیگر دزفولیها به شوشتریها! اندیمشک هم که عمده مردمش لرهای مهاجر ازلرستان هستند و اغلب با فامیل(پاپی)! البته راه آهن خرمشهر تهران از اندیمشک می گذرد و به خاطر محل ترانزیتی خاصی که دارد اندیمشک یک رستوران بزرگ دارد در همان میدان عبور مسافران به نام پارسیان که فکر کنم از لحاظ مشتری در ایران تک باشد و همچنین از بزرگی! به تازگی هم تعمیرش کردند که ساختمان باشکوهی شده است!اگر بگویم سی چهل نفر پرسنل دارد دروغ نگفته ام! مسیر بین دزفول و اندیمشک را بیمارستان گنجویان و پایگاه فکر کنم ششم شکاری نیروی هوایی اشغال کرده است !درضمن یک جایی را هم ساخته اند برای فیلم های دفاع مقدس که جالب است و همچنین دانشگاه آزاد همین مسیر را که ادامه دهیم به پل قدیم می رسیم که روی رودخانه دز بنا شده است و هنوز آثار پل قدیمی و احتمالا آسیابها پابرجاست . بعداز عبور ازپل به بازار قدیم می رسیم که بازاریست باقدمت زیاد و با صنوف مختلف از منقل سازی و داس و آهنگری گرفته تا عطاری و بقالی و کالای خانه و لباس و صندوقچه های قدیمی! کبابی هم زیاد دارد که بوی کباب تورا وامی دارد در دل این مردم کبابی هم بخوری! یک نانی هم با خرما درست می کنند که دزفولیها زیاد می خورند ! ازبازار قدیم که بزنیم بیرون بقیه شهرمثل اکثر شهرهاست آپارتمان سازی رونق گرفته است و کو چه پس کو چه های شهر زیباست دریکی ازاین کوچه پس کوچه ها مسجد ننه قمری قراردارد که قدمتی زیاد دارد در ضمن آهنگران معروف هم ساکن همین محله ننه قمری بوده است. یک فلکه هم دارد به نام مثلث که جالب است. اقامتگاه هم دو سه تا مسافرخانه دارد و یک هتل جهانگردی ! اما آنچه مهم است اینکه دزفول جزو نوادر شهرهای ایران است که بیکار ندارد و زنهایشان همه کدبانو هستند و دخترانشان همه اهل زندگی ! جالب است برایتان بگویم دزفولیها به آداب و سنتها پایبندند مخصوصا در امر ازدواج و به واسطه همین است که بعضی مشاغل در این شهر رونق دارد از اهمیت آن این قدر بگویم که بیشتر فروشندگان پلاسکوی این شهر از همدان هستند و باور کنید ده پانزده تا فروشگاه بزرگ پلاسکو ی این شهر همگی پرفروشند!می دانید چرا؟ مردم شهر ازنظرمالی درسطح خوبی هستند چرا؟چون کشاورزی این شهر حرف اول را می زند.هر چهارفصل کشاورزی دارند.احتمالا بدانید پرتقال دزفول از بهترینهاست که صادر می شود. اتفاقا دزفول هم مثل آبادان و اهواز رادیوی محلی دارد و فرودگاهش هم دایرشده است. دزفول از آن شهر هاییست که زیباییهایش خیلی زیاد است باشد تا به آنجا بروید. اما یک چیز بگویم زنهای دزفول عاشق طلاهستند و محال است شما یک زن را ببینید که حداقل یک النگو روی دستش نباشد! پشت این تصویر دنیایی حرف خوابیده است.