رباعی
هرکس که گذشت زخمها برمن زد
گاهی به روان و گاه هم برتن زد
خالی نشدم زغصه ها پی در پی
چون هرکه رسیدحرف دل کندن زد
………………………………………………………….
هنوزم دل هوایش دارد امشب
به سرشورو نوایش دارد امشب
چو امد یاد او ارام، دیدم
که بازهم ماجرایش دارد امشب
………………………………….
درون سینه دردش خانه کرده
ویادش تا ابد کاشانه کرده
دگرارامش از جان ودلم رفت
چو دل را همدم بیگانه کرده
……………………………………….
دلم میرفت دیشب سوی معشوق
که بیند بار دیگر روی معشوق
دل شوریده اما غافل از این
که خیزد فتنه ازابروی معشوق
..................................................................................................
میدانم روزی او خواهد امد....
روزی که دیگر
سنگی سخت ومنقوش
اتاقک تنهایی ام را تضمین کرده
و
تنها تلنگر انگشتانش را خواهم شنید
روزی خواهدامد.......
سنگ قبر
......................................................................
دوستان این چند شعر اندکی قدیمی ست وبتازگی شعری نتوانستم .....حال وروز درستی ندارم ومحتاجم به دعایتان