سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 29 ارديبهشت 1403
    11 ذو القعدة 1445
    • ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق
    Saturday 18 May 2024
    • روز جهاني موزه و ميراث فرهنگي
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    شنبه ۲۹ ارديبهشت

    دیگر بساط زندگی ام را به هم نزن

    شعری از

    سید مهدی نژادهاشمی

    از دفتر زنبق های وحشی نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ مهر ۱۳۹۲ ۱۲:۵۵ شماره ثبت ۱۸۶۸۳
      بازدید : ۶۶۷   |    نظرات : ۱۷

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر سید مهدی نژادهاشمی

    پرپردن به پاي تو تصوير هيچ  بود

    پاييز گنگ بسته به تقرير هيچ بود

    دست خودم نبود اگر نيمه هاي شب

    تصوير خوابهاي تو تعبير هيچ بود

    ديوانه از قفس نتوانست بگذرد

    دست خودش نبود كه تقصير هيچ بود

    ديوانه بوف كور شده پشت ميله ها

    ديوانه بود يا كه نه تفسير هيچ بود

    حالا نزن به سنگ ِرفاقت كه بگذرد

    اين پاي لنگ رهگذرِ دير هيچ بود

    وقتي كه رفت همهمه پيچيد ..../خوب شد ...

    ديوانه ي فلك زده دلگير هيچ بود........

    مهدي نژادهاشمي

    2-


    آتش زدم به هستی خود باورم نکرد
    حتا نگاه سرد به خاکسترم نکرد
    اردیبهشت بار سفر بست و بعد ازآن
    جز با سکوت یخ زده همبسترم نکرد
    شیطان فرود آمدو سیبی به دست داشت
    اما به هیچ وسوسه ای کافرم نکرد
    از آن به بعد مثل مترسک شدم ولی
    هرگز برای مزرعه بازیگرم نکرد
    هرلحظه می وزید به پوشال خاطرم
    یکبار هم نظر به دل پر پرم نکرد
    رقصید در هوای جنون آورش کلاغ
    میدید با دو چشم ِخودش باورم نکرد
    مهدی نژادهاشمی

    3-


    دیگر بساط زندگی ام را به هم نزن
    هی دم به دم عطش به لب می روم نزن
    این منظره بدون تو زیبا نمی شود
    با رفتنت کویر برایم رقم نزن
    قامت نبسته گوش کرت را به ما نکن
    بر سنگ فرش طاقت مردم قدم نزن
    مهتاب من دلت به چه قرص است اینچنین....
    شب را برای فرصت اندک قلم نزن
    گاهی نگاه کن به من و پیش ِروی من
    پلکی برای آتش جانم به هم نزن
    با گام های تند از این جا گذر نکن
    بر کل ِّ هستی ام تب و تاب عدم نزن
    برگرد پیش من و زمان را کدر نکن
    رنگ غروب بر دلِ این صبح دم نزن
    آخر بمان ، بهانه ی یک شعر تازه باش
    با من سخن از اینکه به هم می زنم نزن
    مهدی نژادهاشمی
    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0