سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      بی قرار

      شعری از

      سید مهدی نژادهاشمی

      از دفتر زنبق های وحشی نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۳۰ شماره ثبت ۱۰۷۷۸۳
        بازدید : ۱۷۰   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر سید مهدی نژادهاشمی

      دست از پا خطا نکرده ولی ، از لبِ پرتگاه پرت شدم 
       سیب بودم به دست باد اما روی خاک اشتباه پرت شدم 
      چقدر بغض مرد غم دارد قهوه ی ترک در سرم دارد 
        عشق آمد هوا برم دارد، گفت ، حالت بهانه کم دارد
      پنبه ی کوه بودنم را زد یکطرف مثل کاه پرت شدم
      باد پیچید دور موهایت باد از دامنت چه می خواهد !
      دست بر دامنت شدم شاید موجی گیس گندمت باشم 
      کند از ریشه ام مرا بین ِ مردم راه راه پرت شدم 
      کوه بودم که قد کشیده به تو،قد نمی داد عمر عشق به تو 
      تو دراین صفحه ی سیاه و سپید ،شاه شطرنج باز نازی و من ...
      مثل سرباز ، از زمین بیرون  با سپید و سیاه پرت شدم
      قونیه قونیه سرم چرخید مولوی مولوی مدار شدم 
      گرد تا گرد شمس ابرویت تیغ رقصید و بی قرار شدم 
      ناگهان از مدار تو بیرون بدتر از افتضاح پرت شدم
      اخم های تو شاه قاجاری ست چشم های تو انقلابی سرخ 
      بلشویکی و مستبد بودن ،پارادوکسی عجیب رخ داده
      باتو بودم خلاف میلم در، جمع مشروطه خواه پرت شدم
      تو سرت رفته در کلاه خودت ، من سرم بی کلاه رفته به باد 
      پر ، پر از تو کلاغ هایم پر ، خبرت نیست حال من خوب است 
      بار اول نبود بیرون از ، چرخه با یک نگاه ، پرت شدم
      به کجا بی حواس پرت شدم ، دست در دست دوست دارانت !
      هر کسی را برادری کردم عشق را ذره پروری کردم
      آخرش هم بدست نزدیکان مثل سنگی به چاه پرت شدم
      تو دلت خوش سرت سلامت باد ، که هوای پرنده را داری !
      چقدر بغض مرد غم دارد قهوه ی ترک در سرم دارد
      عشق آمد هوا برم دارد از سرت چون  کلاه پرت شدم
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۴۵
      درود بزرگوار
      دلنوشته بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
      قالب و قافیه/ خندانک
      مجیدنیکی سبکبار
      پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۲۳:۴۲
      با سلامی گرم و با صدها درود
      آمدم، خواندم من این زیبا سرود
      مهر آن بر دل نشاندم همچو رود
      آفرین بر شاعرش
      ======================
      منتظر اورا که پاید دفترم
      با حضورش بر نهد منت سرم
      خواند او شعرم فزاید باورم
      نقد هم سازد چه خوب
      ======================
      یک ستارک چون که هستی، شاعری
      یک ستارک گر به خواندن حاضری
      کسری از آن سه که گوید قادری
      برسرودن شعر ناب
      ======================
      این سروشم مثل کارتی مشترک
      راه جو بر هرگلی چون شاپرک
      کو کشد بر هر سرودی نو سَرَک
      گر دل آزارت شده گو برکَنَم
      ======================
      * خندانک * خندانک * خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0