بر ساقهای زودرنج جیوه ریزم،واژه های سنگ و مرجانهای گُلفامی
بر چتر پیشانی حضور آشنایی، مهربانا! نوشه_بادان سرانجامی
آن عطیه های آبی داوودشاهی، در پی بی _سرزمینیهای دورانها
در چشمه ی شمش بنفش سینه ریز نازکم، ای آشنا! آواز اسلامی
در موژ غم_ اوارها، تبژاله ای، نیلوپران نازک شبهای تلخ بیقراری را
بر برگهای قلبی زیتونی پیراهنم ، آرامش قدیسگان پاک خوش نامی
مانند مرواریدها، نوزاد شنزاران مس_ اندود آغوش تب انگیزم
در یزله ی یاس بهاری، عطر آهی ، رازهای شعله ی چشمان بادامی
والامرالی، در پی شِکردهانان جهانهای موازی میرمی و، ماغ در سینه
نسطوری ِسُمهای زرینت، نواک کوهسار یخجبین لاژوردین، گاه ناکامی
شنگرف بر لب، در جهان، میجویم آفاقی که اغاز کبوترهای رویاییست
میبوسیم، آنقـــــدر زیبایی که من بیتاب میخواهم تورا، گاه دُراشامی
ای مَرغزار بور، ای آرامش بَبران ساحلهای شکرخنده های کودکیهایم!
زیباترین شعر شلال آفتابی، شطحِ شوراندن به دریاهای بسطامی
...
💚
رها در رازهای راستین روشنای رمه های صبح موسیقار این دنیای آبیگون
میان رکن او تا او، جهان اندر جهان ،هر آینه زیباتر از امشب، زمان مکنون
بروی کُرکهای نازبویه، میرمم تا شاپرک، با شبنمی غرق تمنای تماشاایی
عروج کوه روهینای غمگین، علقه ی مغرب به جان دارد، دلی اواره و مجنون
فرمگینتر، سیه_ کاسه، فنای صافی صبح صناعت در شکوه تاجدارانست
ملائک کفرپوشان، لهجه ی کافور بر جان، بر تکاپوی فرات و رودها پرخون
من از ناقوس رجم هر کبوترخانه، با حجم کبودای دلم افسوس میبارم
من از مینای لاهوتی، کبور شامگاهانِ از انسان خسته ام در ایه زیتون
قرنفل، از تبار مخمل روحانی زیبا، لباس ساقه دوز یشمریز فاخری دارد
من از آن نیلی سیر نوای نافه اش، شهخوشه ی رویاگر عرفانی ترخون
پی آزادگی گشتیم و گشتیم و خروش مریمی تنها وزان در یال فردا شد
که میگیرد سرای عارفان، سیالتر، ، آرامش برف و بهار دامن افسانه خاتون.
♡♡♡♡♡♡♡♡
تمامی اشعار منتشره در دفتر فرارویا، بداهه هستند.