سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      شکستم کاسهٔ صبرم

      شعری از

      افسانه احمدی ( پونه )

      از دفتر آرامش درون نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۰۳:۴۹ شماره ثبت ۱۲۷۰۳۷
        بازدید : ۱۳۰   |    نظرات : ۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

      دلم را محض دل بردن شکستم زیر پاهایت
      ولی یک گوشهٔ چشمی ، نکردی بینوا دل را
      به خاک افتاد و هر بار از نفس افتاد این کودک
      نشد پرپر کنی ،  گلبرگ های رنج حاصل را

      تو را از دست خواهم داد می دانم نمیدانی
      که بعد از من کسی قدر تو را هرگز نمی داند
      زبان شعرهای من ، دو چشم روبرویم بود
      بدون چشم تو شعرم ، زبانت را نمی خواند

      چقدر از روزهای خوب و فرداها سخن گفتی
      فقط حرف و فقط رویا ، خیالاتی پریشان بود
      صدا کردیم عاشق های فردا را که عشق این است
      سفر کردی ولی بغضم ، میان سینه پنهان بود

      شکایت نیست از آزردگی ها که روا کردی
      که عادت کرده ام بر جزر و مد قلب چون سنگت
      فقط ماندم میان این همه دردی که دادی یک؛
      دوا محض وفاداری ، ندادی بر دل تنگت

      غریبی بودم از اول برایت ، آشنای دل !
      اجاق گرم این خانه برایت سرد و کوچک بود
      غریبه نیستی بر من ، چه بدبختم بدون تو
      بدون بودنت دنیای من خواب عروسک بود

      مگر اندازهٔ قلبت نبودم در وفاداری ؟ چرا ؛
      رفتی و مشتی خاک دادی جای خالی ات
      نشستم زیر آواری که بعد از تو فراهم شد
      شکستم کاسهٔ صبرِ ،  مریض لا ابالی ات

      نمیخواهم صدایم با کسی جز تو شود قسمت
      در و دیوار این خانه سیاه و روز من هم شب
      زدم مهر فراموشی و خاموشی به دل شاید ؛
      شبی با مرگ از اینجا روم ، در التهاب و تب

      افسانه_احمدی_پونه
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد باقر انصاری دزفولی
      پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۰۹:۲۶
      بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
      شاعروادیب بزرگوار
      دوصدآفرین برقطعه هایتان
      به رقص وبه نظم قلم هایتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد اکرمی (خسرو)
      پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۱:۵۹
      درود بانو
      زیبا سرودید
      دستمریزاد
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۴:۰۸
      درود برشما شاعر گرامی

      بسیار عالی و

      جالب و زیبا خندانک

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۱۹
      درود و آفرین بر شما بانو پونه گرامی🌹
      چهارپاره‌ای زیبا و رووون و دلنشین خندانک خندانک خندانک
      تموم بندها زیبا بودن🌹
      در بیت دوم ِ بند دوم، بنظرم (زبانم) باید باشه، آخه اگه (زبانت) باشه، این بیت از نظر معنایی مبهمه لااقل برای این‌ناچیز🌹

      در این شکی نیست که شاعر به خوبی با وزن آشناست، ولی انتخاب وزن متناسب با موضوع و قالب، کمی دشوار است و مشکلاتی رو پیش میاره، مثلاً اگه شاعر وزنی طولانی رو در چهارپاره انتخاب کنه، ممکنه مجبور بشه برای پر کردن هجاها، واژه‌هایی غیر ضروری رو وارد شعر کنه تا وزن مصرع کامل بشه، بعنوان مثال:
      در بند چهارم، مصرع اول:
      شکایت نیست از آزردگی‌ها که روا کردی
      بنظر میرسه (که روا کردی )، بیشتر برای پر کردن وزن اومده.

      ولی در غزل معمولاً این وزن(چهارتا مفاعیلن یا همون هزج مثمن سالم)، از وزنهای پرکاربرد و متناسب به حساب میاد:

      تو را آن بِه، که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
      که شادیّ ِ جهانگیری غم ِ لشکر نمی‌ارزد
      (حافظ عزیز)
      می‌بینید که هیچکدام از واژه‌ها غیر ضروری و کمرنگ نیستن🌹

      اینهایی که گفتم نظر بود نه نقد، و شاید اشتباه باشه ولی میشه بهش فکر کرد🌹
      جسارتمو به صداقتم ببخشید🌹
      تندرست و شاد باشید🌹

      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۰۰:۵۲
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز عسکرزاده
      جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۰۰:۵۲
      سلام

      شعر در کل زیباست؛ سپاس.
      علاوه بر نکاتی که جناب فریاد عزیز فرمودند، بویژه دربارۀ «زبانت» در مصراع پایانی بند دوم، به دو نکتۀ زیر هم توجه بفرمایید:
      دلم را محض دل بردن شکستم زیر پاهایت
      ولی یک گوشۀ چشمی نکردی بینوا دل را؛
      • از «گوشۀ چشم کردن» معنایی برنمی‌آید.

      «مگر اندازۀ قلبت نبودم در وفاداری؟ چرا؛
      رفتی و مشتی خاک دادی جای خالی‌ات»؛
      • «چرا» در مصراع اوّل اضافه بر وزن است و نشانۀ نقطه‌ویرگول هم پس از آن خطاست. از سوی دیگر در آغاز مصراع دوم، به اندازۀ وزن همین «چرا» (= مفا) خالی از واژه است؛ یعنی مصراع دوم با عیلن / شروع شده نه با مفاعیلن. نتیجه این که جای آن «چرا» در آغاز مصراع دوم است نه در پایان مصراع نخست؛ لابد اشتباه شده است.

      قلمتان نویساتر
      خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۱۰:۴۳
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0