پنج دوبیتی عاشقانه

بسمه اللطیف
بی پروایی

اگر چه باز گردیده مشوش
دل از رفتارهای ناگوارش

مرا پروا ز عشقش نیست ای دوست
چو پروانه که آید سوی آتش

۱۴۰۰/۰۶/۰۷

****
درماندگی
به شب درمانده بودم از غم یار
فتادم گوشه ای بدحال و بیمار

نسیم صبحگاهی آمد و داد
نجاتم با غبار کوی دلدار
۱۴۰۰/۰۶/۰۸

****
جان شیرین

دلم پر گشته است از مهر یارم
در آغوشم چو او را می فشارم

به اندک ناله ای گوید عزیزم
تو را چون جان شیرین دوست دارم

۱۴۰۰/۰۶/۰۸
****
غروب بیقراری

دمادم در #غروب #بیقراری
شود طی لحظه های غمگساری

کند غم بیشتر یاد زمانی
که این دل داشت محبوبی و یاری
۱۴۰۰/۰۹/۱۱

****
آبادی عشق

بیا  تا این دو روزه شاد باشیم
ز موج غصه ها آزاد باشیم

خرابی جهان اصلی است ثابت
بیا با عشق هم آباد باشیم

۹۲۲
****

#مهدی_رستگاری
دفتر شعر روزگاران