محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
جمعه 28 ارديبهشت 1403
روز بزرگداشت حكيم عمر خيام 10 ذو القعدة 1445
Friday 17 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
جمعه ۲۸ ارديبهشت
عزالدين ملك امير امين
كه بود آبرو بهر اين سر زمين
پدر من برفی¬ست!
از دل تیره¬ی یک ابر خموش
که افق تا به افق جا دارد
برف می¬بارد و باز
از تهِ
چیست در دامنه ی کوه گل سرخ؟/
شاید نغمه ی چوپانی است ...
تفنگی که در دست نیست" دستی که بالا دسته"
عزیــــــــزان ، الغَرَض تا نیمۀ روز
برایِ این سبد گشتیم پیروز
بر سر خم بار دیگر یار تصویری بساز
چونکه در این سوره جانا آیه کوثر دمید
نقد کن این چک وا خورده ی اشعار مرا
خاطرت ای دلربا اینک مرا دیوانه کرد
نور عشقت مهدیا (عج) آنی مرا پروانه کرد
اُف بر آن دستی که زنجیر آفرید
کم بیا در خواب من حوای آدمخوارمن
دیگر ازآدم شدن از بوی گندم خسته ام
من که عمری بی خیالت باغزل سر ک
هشدار که این عشق تو را خام نسازد
شاید چشم بندم و در این حسرت بمیرم
مرا به آمدن برف چکار
فصل هاست
اسم تو رو لبهام
تجسم ترانه ست
عاشقم به اون نگات
كه رنگش عاشقانه ست
حساب کرده ام، چیزی نمانده تا غزل
مانده ام هنوز
گفتی انگار می یا یم دیروز
دیر شده است امروز
و ن
دیشب گریستم /نه برای دلم /برای مسافر کوچکی که تازه /از راه رسیده بود
رازی به گوش حضرت آدم رسیده است
حوای عشق دامن عفت دریده است
فرهنگ اورشلیم به تن واکس می زند
انگا
" مضراب جیرجیرک ها" تقدیم به مردم سرزمین پهلوانان(گیوانِ گوین) که در زیر آسمان پاک و آفتاب درخشا
بــرای گــرفتن دســتانت ...
بـــاران ، بــهانه خــوبی سـت ...
عشق دارد می رود در زیرِ بارانی که نیست
زنده ام “با یادِ زیبایِ غزلخوانی که نیست”
شاعری بودم زب
این جا که نیست آخر دنیا و روزگار
ما را هنوز مانده بسی صبر و انتظار
گر کنده مان نشسته به خاک و خلی
در خلوت من محنت تو همدم عشق است
درمان دل زخمی ما مرهم عشق است
از دلتنگی هایت که بگذری...
سر من پر شده از
دز قرص های والیوم
سر من درد نمیکنه انگار
نفس میکشم با گاز هلیوم
به یادت
چشمانم دنیا را آب می دهند
چتری که بهانه ای ست خیس شدنی
برای هوای بارانی.
ولی نمی دونم ......
چرا خون.......................
طبع بیمار مرا آه مسیحی به ترنم واداشت
فکر بی تاب مرا تاب نگاهی به توهم واداشت
چشم تبدار مرا لب شکر
من آن کودکم پشت محمل سوار
مرا بسته بودند بالای بار
از آ
دل بردی از من تو تنها، ای عشق افسونگر من
دلم میگیرد گه گاه
همچون همه
صالح هزار نکته بباید نوشت تا
تکمیل گردد این غزل ناتمام ما
بیاتایک سبدکالابگیریم بگفتامرغ راحالابگیریم
اگر شمشیر موران تیز باشد
به شاهان یوق شب آویز باشد
بیا این بارون بگردیم
دست در دست هم یاد کنیم
اون حوض و فواره ها
نامت قشنگ مرامت قشنگ تر
گل گفته های کلامت قشنگ تر
بازجمعه امد، دلم خسته است
آنچه باما کرده ای درشأن یک مهمان نبود
باز هم رنجیدی ازما ،ماندنت آسان نبود
اگه پیشم نباشی تو! کجای زندگیم خوبه !؟
از کودکی در چشم هایم آذر خورشید
خواننده ی اسماءِ حیرت آور خورشید
چه زیبا و منظم صف نهادی
تمام واژه ها را انفرادی
نصیب ما که نشد هیچ ، از این زمانه ؛ بیا
دوباره میکـــشد عشق از دلم زبـــــانه ؛ بیا
بیا که بود
تاوان بال های پر قدرت عقاب قفس است اینجا اسمان کلاغ هاست
صد حيف و دوصد حيف كه من دل به تو دادم
غافـل شده بود دل ، دل غافل بـه تـو دادم
عشق میخوانـد مـرا امـا نمیدانم هـنوز
خواب از چشمم ربوده بین که گریانم هنوز
چو فهمت بیشتر گردد ، تو را مغزی گران باشد
بــدان انسان عاقل از، بدی ها در امـان باشد
زمان چون ب
ما را نسیم خوش کوی تو بس است
کی آمدی دوباره که جانرا فدا کنم
هبوط ناتمامی سهم انسان می کنند اینجا
نه یک پروانه بعد از رفتن شمع
نه یک شمعی پس از پروانه ها ماند....
بر پیچ گره گونه ی این زلف طویل/افسوس که هیچ شانه ای نیست که نیست
نه به رتبه ی اول کارنامه ات
و
نه به صفحه ی دوم شناسنامه ات
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك....
اشک مرا شمع دید تا که چکید از رخم
رخ بنما ای صنم گونه به چین آمده است
آنک در انتظار توام ای بهــــــــــــــــار عشق/
دست خزان به ریشه اگر تیشه زد مرا
ای طبع شاعرانگیم یک غزل بجوش
آه ؛ لعنت به همین یک زخم ! ...
ساحلی نیست و ما دلخوش پارو زدنیم
چرا من را جدا کردی از آن معشـوق بی همتا؟
مجموع ۱۲۴۱۴۲ پست فعال در ۱۵۵۲ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک