چهارشنبه ۲ خرداد
|
|
مصلوبم کردند ؛
بر کوله واژه های ِ غربت
به اتهام ِ
جان ن
|
|
|
|
|
ای درد مهلتی بده سجاد می رود ...
|
|
|
|
|
عشق یعنی محو افکار تو شیم
لحظه ای میثم تمار توشیم
|
|
|
|
|
تمام آرزوهای دلت ریخته بود
با صدایی آرام و بدون خِش
|
|
|
|
|
دراین دنیای مجازی وسراب وار
بار وبّنه ام
به سوی مرگ رهسپار است
رازها چونان گرداب
غرقه ام
|
|
|
|
|
غزل های بهاری را ، ز دستان تو آویزم
تو هم دلتنگی ات آویز ، زگیسوی غم انگیزم
|
|
|
|
|
قصه ي زندگي ام آن غم ديرينه ي من
چه کنم باز غمت صاحبِ اين سينه ي من
شعرها گر بنويسد
|
|
|
|
|
ترنم زيرپاي باد خشكيد
نوای بلبل از فریاد خشكيد
عروس شاخه با لحنی دل انگیز
به زیر د
|
|
|
|
|
پدر یعنی محبت عشق مردی
تمام دلخوشی هنگام سردی
پدر یعنی تلاش و کوشش و کار
غم کم
|
|
|
|
|
تنی خسته دارم از ناملایمت های مردم این دیار تنی مملو از زخمهای کاری روزگار
|
|
|
|
|
خلیج نام ترا
بر ساحل می نویسد
شاعر بر واژه
|
|
|
|
|
خواستم خدا را نقاشی کنم ...
|
|
|
|
|
چشمان تو محموکه
از این همه دنیای
که در اغوش تو رفته
|
|
|
|
|
یه شب از یه شهاب خسته
خبر اومد دل مهتاب شکسته
خبر اومد نگاه سرد برکه
چشای مهتابو رو دنیایی
|
|
|
|
|
مرا ببخش که هنوز هم دوستتـــــ دارم
|
|
|
|
|
آلوده گشته ام ...
تا مغز استخوان دلم تیر می کشد ...
|
|
|
|
|
آواز واژه های شاد را می شنوم
یک یک پشت سرهم
مثه بازی کودکانه ام
قطاری شدند.........
|
|
|
|
|
پاییز موهایت که بگذرد
برف صورتت که آب شود
لبت که به شکوفه بنشیند
دستهایت را به گندمزار پیون
|
|
|
|
|
دلی دارم دمادم درغم تو.دوبیتی
|
|
|
|
|
از دیوانگی قیس ومرگ فرهاد نگو
از نقش زیبای عشق در بیستون بگو
|
|
|
|
|
سایه ای خوابیده بر دیوار شوق از التهاب
|
|
|
|
|
شعر گویم ز کوی بی وفایان
به دوستان و عزیزان خوب رویان
گهی شادم گهی غمگین
گهی نالان گهی خو
|
|
|
|
|
به بیرون زل زده بود
ازپشت میله های قفس
دل تنگ وفرسوده وخسته بود
چشم تیزکرد وهم زمان برخاس
|
|
|
|
|
بیابان برهوت
کیسه بی قوت
خورشید گریزان
آسمان بی مهمان
احساس لخت و عریان
مانده ب
|
|
|
|
|
دریا را وجب به وجب با دست می گشایم؛
شاید...
موجی تو را در خود پنهان کرده باشد...
در
|
|
|
|
|
چون کبک سر در برف برده
با گفتنِ روز است و بیداریم
باید شبِ خورشیدِ زیبا را
در خاطرهِ یخ بست
|
|
|
|
|
نمیدانم چه شد که زمانه مرا همچون پرنده ای بی فصل اسیر بی بارگی قفس ساخت
|
|
|
|
|
حبه هم خوراک گرگ کشته است
|
|
|
|
|
چـــــــــــــــــــرا...؟
|
|
|
|
|
یعقوب شدم ، پیرهنت را بده ای دوست
تا دل بدهم در شب کنعانی چشمت
...
|
|
|
|
|
در بین انسانهای متمرد
بانگاه متحیر
پرسه می زنم
وبه نخستین روز تولدم می اندیشم
وبه انته
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر)
«بابانوئل»
بابانوئل...!
برهردرخت کاجی
کادوئی می گذاشت
به در
|
|
|
|
|
گاهی وقتها خوب است شعر نگویم
|
|
|
|
|
خدایا تو کریم و من کریم و او کریم!!!
|
|
|
|
|
هیچ کس نبــود به مــن بــگـوید! ..
چشمهایـت را به روی عشق ببند پیش از آنکه ...
|
|
|
|
|
وجودی پر از فریاد-با قلبی شکسته-ودستهایی بسته
|
|
|
|
|
افتخار بزرگی است،
بودن...
|
|
|
|
|
ابراهيم به منا راهي گشته
ماموريت او اينچنين آغاز گشته
اسماعيل را با خود مي برد به قربانگاه
|
|
|
|
|
می نگرم به ابرهای که در اغوش خود بی پناه
|
|
|
|
|
تو،ندیدی
گرمی خورشید چشمانم را
با آن که
در دریای عشق
تکّه ای از آیس برگ غرور،بودی
ب
|
|
|
|
|
تو بهتر از رم و لندن
آمستردام و پاريسي
برايت شعر مي گويم
تو حتي بهتر از نيسي
|
|
|
|
|
امروز همچو هر روز
همچو موج خروشان
|
|
|
|
|
نمی دانم چه جوری بود که :
اینجوری شد
فقط یک نگاه خمارو
.....
|
|
|
|
|
درگرگ ومیشی نفس گیر
نبض هوایی بی رنگ ،
پای بلندترین کوه برفی جهان
سرخ جامه گان ،
به ب
|
|
|
|
|
شده این روزا دل من، شبیه یه تیکه از سنــــگ
حالا اون روزا گذشته، دل واسه گریه شده تنگ
بدجوری ع
|
|
|
|
|
در زده ام يا علي
خيمه ي باور زده ام يا علي
|
|
|
|
|
بچه که بودم،سه چرخه ای داشتم.
نجوانی که در من پر کشید،
دو چرخه می راندم
|
|
|
|
|
فرياد خودرا از گلوي تنگ دشمنها
آخر خودت را مي كشي در پهنه ي گيتي
با موشك و طياره هاي ج
|
|
|
|
|
من منتظر و تو خبر از آمدنت نیست
صد گل به چمن رست و یکی ب
|
|
|
|
|
ساقی اینجا ساغر از لب می دهد
ساغر ما را لبالب می دهد
|
|
|
|
|
آتش گرفته جانم شاید عذاب باشد
|
|
|
|
|
گـاه بـایـد دم نـزد
صحبت از اسرار این عالم نزد
گاه باید لب فرو بست از همه غوغای عمر
زند
|
|
|
|
|
به بانگ خروس و صفیر گلوله
پرتاب گلی
بر تخته بند...
لجام گسیخته
با آخرین
|
|
|
|
|
من یه تبعیدیه تنها
من یه بغض بی نشونم
با غرور تن شکستم
شعر تنهایی میخونم
اینجا آسمون غری
|
|
|
|
|
پروا ناکرده برچارسوق
پَکی از کلام میخرم ،
می خوانم ،
میخورم
...
|
|
|
|
|
چه میتوان گفت غیر ازغم واندوه ازدست دادن این یار همیشه مهربان ،شاعر با صفا ، با شخصیت وانسانی با اد
|
|
|
|
|
تمام دلخوشی ام
این روزها
خط خطی هایی است
که بر لوح سادگی ام می نگارم
|
|
|
|
|
در درس خوانده بودیم سارا انار دارد
|
|
|
|
|
من آن گل شكسته ام كه
هيچ وقت نميرويد
|
|
|
|
|
جای شما خالی یک هفته ائی به
مشهد میروم دعا برای همه
|
|
|
|
|
احساسم را روی پیاده رو کشیدم
عابری آمد آن را امضا کرد!
|
|
|
|
|
پس کی میاد آقای ما
امام ومقتدای ما
|
|
|
|
|
بتها
«اینکه میبینی بتانند ای پسر
کرد باید نامشان عزّی و لات.» (ناصرخسرو).
بتها
|
|
|
|
|
الی روح المرحوم سجاد کهنسال به یاد مرحوم سجاد کهنسال (عربی و فارسی)
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۳۵ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |