شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
برای موسیقی زندگی
قرار ما شد,, آهنگ مان نُتهایش از عشق باشد
|
|
|
|
|
کلاغا قارقار می کنن توی هوا جار می کنن
|
|
|
|
|
"گفته بودی میشوم مست و دو بوست میدهم"
|
|
|
|
|
داروغه ها در شهر می گردند پایان را
تا بوی باروت تشنج گاه انسان را
|
|
|
|
|
بلبل آتش سوزم من
شه بلبلان ثنا گویم من
|
|
|
|
|
تو نیستی
همه چیز آرام است !
فقط ...
|
|
|
|
|
انوار الهى همه در كشتى امواج
نور ازل از فتنه گرى ها شده خاموش
|
|
|
|
|
سودِ بَشَر ز عشق خداییست جلوه گر
آری کسی ندیده به دوران، زیانِ عشق
|
|
|
|
|
کاش بشه تا که منم رنگ خدایی بگیرم
|
|
|
|
|
ردپای خستگی هایم
روبروی توجان داده است
روبروی بوی نای
|
|
|
|
|
چای با عطر دل انگیز لبت می چسبد
|
|
|
|
|
چون نسیم آواره گشتم در مسیر کوچه ها
تابگیرم از رخت مشک
|
|
|
|
|
بی صدا از کوچه های شهرتان رد میشوم
|
|
|
|
|
دعا گویم به هر جامی ز لعلش باده نوشم چون
نه دل را طاقت دوری نه سر را اجتناب امشب
|
|
|
|
|
محله ما ماه داشت،
رُخش را میله کشیدند.!!!
|
|
|
|
|
چه ترس های عجیبی، ؟! چه چشم های تری؟!
چقدر واهمه دارم برای این سفری................
|
|
|
|
|
رفته ای سنگینی ات برشانه ی مامانده است.
............
|
|
|
|
|
اشک ریزم برای تو من در وداع تو
|
|
|
|
|
من زنده ام و مرده ی چشمان توام
آرامم و آزرده ی چشمان توام
میدان مخوفی است و من می باز
|
|
|
|
|
من از خاطره هات
لذت ثانیه ها رادیدم
|
|
|
|
|
یه وقتایی دلم تنگ میشه واست/یه وقتا از خودم دلگیر میشم
میون ِ این سکوت ِ تلخ ِ وحشی/ همین جایی که
|
|
|
|
|
شلیک کن مرد
آزاد زیستن تاوان میخواهد
|
|
|
|
|
بتیهای بی ربط با دنیای معنی، برای من و بی ربط برای شما تقدیم به هرکسی بفهمدش و هرکس که دوست دارد ...
|
|
|
|
|
صداي نامهرباني را مي شنوم كه مي كشد هر چه دلخوشي است ...
|
|
|
|
|
گفتی که تاکی پایِ عشق تو بمانم
دیوانه باشم شعر مجنون را بخوانم
لطفا بگوتا کی شبیه سایه باشم
|
|
|
|
|
هر وقت شعری متولد شود
اولین شخصی که برایش میخوانم
پدر بزرگوارم هستند.
|
|
|
|
|
کیست مرا یاری کند؟-شب زده ای پر ز غمم-دنیای من مجازیه-خد
|
|
|
|
|
چون غنچه نشکفته به باغ غزلم من
|
|
|
|
|
باز هم ترانه ای اجتماعی
یکی هست میونه ماها. که ازش فرا
|
|
|
|
|
اینهمه ناز نکن ،فتح دلم سخت نبود
|
|
|
|
|
خدا فقط از تو می خوام بازم بهم کمک کنی
|
|
|
|
|
هر طرف رویم بگردانم ببینم روی تو
خانه در هرکوچه کردم بود آنجا کوی تو
|
|
|
|
|
سلام ماه قشنگم که گُل به سر داری!
از اشتیاق دل تنگ من خب
|
|
|
|
|
امشب كنار كوي تو
همچون گلی در موی تو
خوانم ز عشق و شور ، ولی
نگاه پر سوز د
|
|
|
|
|
پشیمونم از اینکه زندگیمو خطر کردم برای با تو بودن
از اینکه آرزوی من همین بود برای چشم و ا
|
|
|
|
|
دارم دلی که مهر تو در آن جا گرفته است
نازم به مهر تو که جای به دلها گرفته است
|
|
|
|
|
در خبر آمد که زهرای بتول
یک کسا آورد از بهر رسول
چون گ
|
|
|
|
|
تنهایی عجب درد بدیست
هرجا منگری تنهای تنها هستی
میروی زیر خربار غم
کسی نیست یاریت کند
|
|
|
|
|
غم نامه ی دختری که رنگ خوشبختی ندید
|
|
|
|
|
عشق یك تجربه است نه " واژه " كه هر روز آن را بر هر گلی نجوا كنی
|
|
|
|
|
با منِ خسته نجنگ
که من، حلقه بناگوشم
|
|
|
|
|
دنيا از آن ماست چرا گريه مي كني
|
|
|
|
|
تو که چشمت مثال چشم آهوست
|
|
|
|
|
به پایان می رسد ،چون ماهِ اسفند
بیا رو کن به سویِ، شهرِ میمند
چواز شیراز ،مقداری گذشتی
|
|
|
|
|
عاشقِ روی تو هستم ، بشود یا نشود من هستم....
|
|
|
|
|
سردرگمم ،
بدون درنگ زمان ولی
انگار لحظه ها
در انتظار مبهم خود ،آرمیده اند
|
|
|
|
|
لای لایی کن گل لاله
ببند برگات
بزن خنده
|
|
|
|
|
صبح است وبلبل میدمدبر حنجر حنجار خود
|
|
|
|
|
نقاشم و گذشته ز خود ، حال میکشم
دارم برای هرچه قفس بال می کشم
|
|
|
|
|
خانه اي ساخته ام در كنج خيال
در خيابان پر از مهر
كوچه محبت وصفا
درديوار برنگ رويا
|
|
|
|
|
پ.ن:
امروز بیست ساله که رو زمینم...
|
|
|
|
|
دوستی ، بازی محضی ست ، رها باید کرد!
دست را از دل بی عشق ، جداباید کرد
|
|
|
|
|
آسمانم کرده است ابری نشانم
روشنی بخشم ،ورا تیغ است به جانم
|
|
|
|
|
سپهر سقفی وسیع است که ندارد ایست
من ندانم کجا رود و ستونش چیست ...
|
|
|
|
|
وقتی که مُردم هیچکه حق ناره
وری قور مِ عسر بواره
وقتی که مُردم گریوه ممنون
اگر میهاتو
|
|
|
|
|
درمیان دشت زیبا/میدویدند دو نگاه
|
|
|
|
|
بالاتر از
سیاهی رنگی نیست
|
|
|
|
|
شوق بوییدن تو از دل زارم پیداست /حسرت کاسه خالی ز لبانم پیداست
|
|
|
|
|
در مدرسه عشق زنند بوسه به رویت
|
|
|
|
|
این روزگار بیوفا بازیها داره میدونم
بعد از جدایی دلها
|
|
|
|
|
من شدم عااااااااااشق تو رفته دلم
|
|
|
|
|
علی ای آن که با غم همنوایی
یتیمان را به غربت اشنایی
|
|
|
|
|
روز که برون می شوم
خورشید چهره پنهان می دارد،
و...
|
|
|
|
|
--------------------------------
|
|
|
|
|
آرزو چون کف دریا شد و رفت
خار سر گشته ی صحرا شد و رفت
|
|
|
|
|
از آینه بیزارم و از خویش گریزان
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۶ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |