پنجشنبه ۲۴ خرداد
|
|
از تیرِ آه مردمِ مظلوم غافلید
از دست می دهید به زودی سپاهتان
|
|
|
|
|
ای تلنبار به روی غزلی دیرینه
حسرت خاطره ها زلزله ای در سینه
در پی لهجه ی باران صمیمی هستم
چشم در
|
|
|
|
|
ضعف وپیری نزد او افسانه بود آن روز ها
|
|
|
|
|
کاش آرزوی کودکیم به تحقق بپیوندد
کاش به چشم بر هم زدنی زمان را جا میگذاشتم
|
|
|
|
|
خداوند امشب میهمان خانه کودک یتیم دو کوچه بالاتر است .
|
|
|
|
|
کابوس شبهایم ناقوس کوچ توست
|
|
|
|
|
طوفانی به پا شد
هوای دل من گرفت
|
|
|
|
|
چقدر خوشحالم از حسی که دارم...
|
|
|
|
|
يا ربّنا نرجو رضاك و رأفتك
و نلوذ عفوك من جحيم
|
|
|
|
|
محصور آن دو چشمم در ملک چشم یاری
مژگان تو بیفکند در حصر تک سواری
مجنون آن دلم من کز مهر پر امید اس
|
|
|
|
|
عاشقم بر ظریفِ چشمانت
ونگاهِ لطیفِ چشمانت
|
|
|
|
|
رودِ عمرم با سکون یک دم نیامیزد
|
|
|
|
|
اَر پَتیه هر دو دستُم
اَر که روز و شَو مُو مَستُم
|
|
|
|
|
بر من ِ شوریده ، یار ، شربت مستی گشود
حال ز ما در شد و چ
|
|
|
|
|
سالار متين امد ان يار امين امد
ساقى بده ان باده يارم چه وزين امد
|
|
|
|
|
فصل
عجب رنگیه فصل موهای تو
چه موجی گرفته تو این وقت سال
گره بستن روسری سرت
شده این روزا آرزوی
|
|
|
|
|
بند بند دلم از هم باز می شود
وقتی که گرگ نگاهت میدرد بند نگاهم را
و با هر طُرفه ا
|
|
|
|
|
خيلي وقت است...
چشمهايت را بسته اي
|
|
|
|
|
شعر فریاد مرا ناخوانده از بر کرده ای
سوز دردم را سکوتت ساز درمان می دهد
ماه چش
|
|
|
|
|
بهر صید تو
خود طعمه به قربان می زنم
|
|
|
|
|
تو پايان شيرين همان داستاني كه هوس دوباره خواندنت؛ هوشيارم ميكند.
|
|
|
|
|
مُوهاتو
رو گونهت میندازی
ماه ...
|
|
|
|
|
توئی کــه در همه جائی اگر چــه از همه پنهان
بیـــا و رویــــش من را ببیـــن همیــشـه نمایان
|
|
|
|
|
مردم از درد غمت ای شه خوبان مددی
هجر تو کرده مرا بی سرو سامـان مددی
|
|
|
|
|
همه ذرات تو آیینه ی من.....
|
|
|
|
|
بخوان شعري ز دل اي دل كه در دل جا شود امشب...
|
|
|
|
|
ای قــادر مطــلق دو عـــالم
وی خــالق جــن و انس و آدم
اذن تو اگـــر نبــــود لــختی
کی دانه به خ
|
|
|
|
|
برای دیدن رویش همه به صف بودیم
مرا کشید به آغوش نوبتم که رسید
|
|
|
|
|
خواهی بمیری ،اما نمی شود
بس است زندگی بس است لعنتی
|
|
|
|
|
آرزو کردم ای کاش مرده بود
|
|
|
|
|
وقتی سیاره ات اولین سیاره نزدیک به خورشید باشد
|
|
|
|
|
این شب سرد دلم چرا سحر نمی شود ؟
قصه ی دردو غم تو مختصر نمی شود
|
|
|
|
|
مانند قرصی که بدون آب بخوری
تلخ است
|
|
|
|
|
باز کن این حنجره را باز کن
از دل بی پنجره آغاز کن
|
|
|
|
|
عشق و هوس شریف، میخواره ی توست
|
|
|
|
|
قسم به لبان لب شکری سیگاری که روشنم نمی کند،
قسم به ته بوسه های بی باز یافت،
سی سال هم بروی،
بی ا
|
|
|
|
|
من هرکجا باشم
تنها به یاد خدا...
|
|
|
|
|
باز آمدم به سوی شعرناب....
|
|
|
|
|
باز دیوانگی آمد به سرم
باز یاد لیلی آمد به سرم
باز مجنون بی دوا شدم
|
|
|
|
|
میان انبوهی از لاله های وحشی
|
|
|
|
|
کــاش 2ساله میشدم!
من هــنوز برای رسیدن به 2،دومی آماده نبودم !ِ
|
|
|
|
|
مي گذرد اكنون روزها
مثل گودالي ام در آب
گشته ام زنداني انزوا
گويي رفته ام در خواب
نيست مهرباني
|
|
|
|
|
احساس که
ساختنی نیست نازنین
تو برایم بنواز بانو...
|
|
|
|
|
خیال نکن که رفتنت ساده بوده برای من
بیا ببین پر از غمه تموم این شبای من
|
|
|
|
|
آمد بهار واعتدالم را بگیرد
در آخر اسفند حالم را بگیرد
|
|
|
|
|
(* آش*)
طنز گونه ای نو
در خانه ی ما هر چه که میخواهی هست
|
|
|
|
|
من مست میشوم
افسانه ای خواهم
من مست میشوم
از بوی عطرتو
از عالم هستی
من مست میشوم
|
|
|
|
|
فرزندم دستان کوچکت را به من بده
آنها را در دستان من بگذار
|
|
|
|
|
چه مسيحا نفسي كز نفس اينجا داري
چه حكيمانه بذهكاري ام از باب ربود
|
|
|
|
|
بد جوری دارم می سوزم تو این زمونه ی غلط
|
|
|
|
|
اسیر
خدایا به جز تو ندارم کسی
|
|
|
|
|
من هر لحظه با تو متولد مي شوم....
|
|
|
|
|
مرا به جان خودم انداختی که قتل غیرعمد انجام داده باشی ؟!
شاید دادگاهی برای محاکمه ات دراین دنیا ن
|
|
|
|
|
و گزمه گانی دریده چشم ...
|
|
|
|
|
ساقیا ز حسرت ها جام من تو پر گردان
در صف یزید غم نام من تو حر گردان
ساقیا نکو گردان حال و درد بی
|
|
|
|
|
شادی مردم به خون تبدیل شد
خون ز چشمان ولی لبریز شد
|
|
|
|
|
غنچه خندید به من ای منِ سرما خورده
ماهِ پنهان شده در خا
|
|
|
|
|
دگمه هاي آويخته ي پيراهنت
|
|
|
|
|
عشق ،کاباره ی توست/فریاد خموش سینه، نقاره ی توست
|
|
|
|
|
صدای ناله ی مادر
دگر توهم نیست !
نفیرِسرکشِ ایامِ سختِ تنهایی است.
و آن نگـاه پریشان
به قاب تن
|
|
|
|
|
مردمی با دین و ایمان اهل فرهنگیم ما
|
|
|
|
|
تقدیم به فلسطین همیشه آزاد....
قسم به قطره خون روی صحن سیمانی
قسم به آیه بی اعتبار شیطانی
....
|
|
|
|
|
مست مست ازدراین میکده بر می گردم
همه دیدند که من می زده بر می گردم
جام من بود لبت میکده ام دامانت
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۳۴ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |