دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
بعد از تو شاعر با غزلهایش بمیرد
با این دل غمگین و تنهای
|
|
|
|
|
همه رفتند ؛ بیصدا تو رفتی ؛ با هزاران نُت ِ ناهمگون
حک کردم خاطرات را ؛
|
|
|
|
|
گشته دل مفتون این دنیای پست
زمهریر این جهان دل
|
|
|
|
|
چون دریایی زمین گیر در عطش بوسه ماه خود را به آغوش می کشم و اولین نگاه مرا با زمین همب
|
|
|
|
|
در مادگی چشمهایت اسب های وحشی رام پرندگان آرام درختان نوجوان بالغ ابرهای عقیم
|
|
|
|
|
به نام او که روشنی بخش جان است
باورش باد بود سرشتش خاک آتش شد وجودش طعنه بر آب ز
|
|
|
|
|
1. سینه ات مهر مرا باور نداشت قصه ی بی میلی ات آخر نداشت کاش می دیدی به جز چشمان من مهر
|
|
|
|
|
هرگز گناه نبود
آن لحظه مرموز خاموشی که لبهایت لبانم را
|
|
|
|
|
الا یا ایها الساقی ادر کائسآ و ناولها فزونترمی بریزامشب که دل خ
|
|
|
|
|
دنیای من آبی ست همرنگ دریاها مانند یک رویا در باور دلها دنیای من شادست با خنده ای کوچک
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر) «شاید...» شاید صدای صوت قطار مارا به بوسه ای ماندگار کنا
|
|
|
|
|
برایم بمان که ماندنت مانند ستاره ای خواهد بود در قلب کوچکم آن ستاره نشانه ای خواهد داشت نشا
|
|
|
|
|
وقتی سکوت می کنی فریاد می شوی هزار چشم تو حرف می شوی و چشمانت سکوت هزار ترانه را می
|
|
|
|
|
;} هر شب یکی از شعر هایم را برایت پست می کنم و ب
|
|
|
|
|
دامـن کشـان کجا مــاهِ شبــان من؟ رحــم خــدا بمـان،رحمی بـحـال من دل میـکشد به دوش غــم فــر
|
|
|
|
|
برو بیا خسته شدیم خسته شدیم حا لا چکار کنیم مرغ خانم طلا خسته
|
|
|
|
|
سلامم حامل دنیای عشق است
ز شیرازی که چون دریای عشق است
|
|
|
|
|
عاشق که می شوی نیستم عاشق که می شوم نیستی واین یعنی هستم و عاشق نمی شوی هستی و عاش
|
|
|
|
|
دفترهزار برگ...
در کلاس بیقراری... پشت نیمکت احساسم نشسته ام.
|
|
|
|
|
*همه جا تاریک است* به هر کجا که می نگرم تاریک ،تاریک است. چند لحظه ای است که پدرم خسته و بی رمق ا
|
|
|
|
|
دردم می آید..
صدای نفسهایت را شنیده ام ... به نفس افتادم ..
|
|
|
|
|
گاهی عشق بی سروسامان ز سامان بهتر است گاهی حتی ایستادن زیر باران بهتر است
|
|
|
|
|
سنگین در پرتگاهی از سقوط و هجومِ بادهای وحشی شتابان تا بی نهایتِ محض آنجا که خلاء را
|
|
|
|
|
عاقبت
همه چیز روی سرم خراب شد وقتی گفتی خداحافظ وقتی گفتی دوسم نداری * *
|
|
|
|
|
وصف تو میگویند اینجا کل شاعر ها
مبهوت چشمان تواند انگا
|
|
|
|
|
سروده های ذیل بداهه هایی است الهام گرفته از اشعار چند عزیز ۱- ای تو همه بهانه بداهه ا
|
|
|
|
|
موهاتو بریز رو شونه
که دل از غصه نگیره
وقتی موی تو رها
|
|
|
|
|
ندانستم تو هم چون من پریشانی و بی تابی تو هم عاشق شدی و مثل من شب ها نمی خوابی ! اگر چه نی
|
|
|
|
|
پرواز در شب من زنده ام به عشقِ تو ای یار ، بی تو نمای خونه دلگـــیره از گریه هام شبا شدن تسلی
|
|
|
|
|
بیا کنارم بیا بهارم تو سرو نازم با تو بمانم حیفه خدایم از تو دور بمانم این زندگی
|
|
|
|
|
1- بیهوده تلاش نکن ، کینه ای نیستم اما "دلسرد که میشوم ، خودم را حصاری از یخ می پیچم ..
|
|
|
|
|
آن شنیدستی که از اقصای چین یک نفر آمد بر ایران زمین قد کلنگ و چهره زرد و بس عبوس ارث برده
|
|
|
|
|
دلم که از دنیا میگیرد بخدا پناه میبرم وضو میگیرم و دلتنگی هایم را زیر لب زمزمه
|
|
|
|
|
همه بادبادک ها شهید شدند و همه رنگین کمان ها به شقایق رسیدند و سربازان دل در کف دستها
|
|
|
|
|
آن دور ها که ایستاده ای نگاهت بیشتر برایم چشمک می زند بیشتر از قبل دلمان تنگ تر می شود دلتن
|
|
|
|
|
دوستانم، نقد حق هر مخاطب آگاهی ست و اما آموختن، راهی بی نهایت...
زیر پای انتظار سبز شد
|
|
|
|
|
بسم الله ************** همیشه گفنه ام اگر خورشید شدم برایم ستاره باران کنید! حتی
|
|
|
|
|
سوال آخر یک هوا ، داری هوایم ،تا که اسبم هی کنم؟ لوکِ کف کرده دهانِ درد را من پی کنم سر به
|
|
|
|
|
- شب و روز به دنبال نگاهت حیرانم یار نزدیک تر ازدور پژواک حضور مصلحت را که فرو گذا
|
|
|
|
|
پدربزرگ را کشتند پدر هم همینطور من عقیم هستم،جنایت ریشه کن خواهد شد
|
|
|
|
|
سیلی باد را چشیدند برگها با شرم بعد از بوسه ی باران
|
|
|
|
|
بازازسروديوار برآمده خورشيد باز همان جمله تلخ ما هنوز بيداريم جامه ام را هر شب مادرم مي
|
|
|
|
|
همسرم ای خوب خوبم اول نامه سلام! عاشق مهر تو هستم به خدا...ختم کلام! تو برایم همه چیزی...دل و
|
|
|
|
|
نمي دانم چه مي خواهم!
چه از اين صفحه ميخواهم؟!
تمام دفت
|
|
|
|
|
این فوق العاده است آن فوق العاده تر
آتش گرفت دلم سوختَن
|
|
|
|
|
امروز قراره که بیام دوباره تر شه خاطره م شاید بیام و تا ابد دیگه به هیچ جایی نر
|
|
|
|
|
درود بانو نیکدل گرامی سروده درخت این بداهه را به احساسم تلقین کرد تقدیم مهربانی تان: ه
|
|
|
|
|
بمان؛نرو تو ز پيشم به سوت ني لبكي كه خوب هم بزنم قند بوسه ات كمكي كمي بنوش ســــــزاي گناه لب
|
|
|
|
|
فریب مزرعه از لباس گارسونی که ملخ به تن کرده است
|
|
|
|
|
دفترهایم را پنهان می کنم تا آدمها رازهای زنده بودنم را
|
|
|
|
|
ســــــایه _______
زندگی راهی است بی پایان و بس در نوردیدن در آن
|
|
|
|
|
روزی همه چیز عوض می شود حتی هجای کشیده ی ما که بینِ من بودن و تو ماندن سرگرد
|
|
|
|
|
ای ببرخفته برگرده ی سپیدکوه خرم آباد،خراب ازنفس غوکان بلندشو آریوبرزن اینجابرزخ
|
|
|
|
|
1- سرو از افلاک سربرافراشته به جار در این متروکه... قلم تراش نگاهم را تبر بزن...
|
|
|
|
|
دوست دارم وقت زادن شعرم نوزاد شعرم را به تو بسپارم تو مهربان ترین دایه ایی که می شناسم
|
|
|
|
|
خبر ندارد یار من از غم نگاه من میشکند قلب مرا با رفتنش نگار من می پیچد در تنهایی ام ع
|
|
|
|
|
ویرانه دل
عشق من مانند یک ویرانه است
|
|
|
|
|
ناگهان درب قفس باز شدو پر زدو رفت پشت پایی که یک لحظه به باور زدو رفت او که میسوخت همه دم در ا
|
|
|
|
|
من کــه درچشــم تو نــابـــم، چو شــراب باز نوشم که منم تازه تـــراز ،عِطـــر گلاب
|
|
|
|
|
دَری نیمه باز را گشود باد تا برهنگی میان شلختگی نمایان بر هر رهگذر لایه لایه می دزدیدند
|
|
|
|
|
دلم ستاره چین تو چرا به در نمیزنی؟ چرا دوباره ای غزل شبانه سر نمیزنی؟ مگر به دشت آرزو
|
|
|
|
|
سوخت تا عشقِ تو جانِ منِ عاشق پیشه سوختم در حرمِ عشقِ تو بی اندیشه تو که در پرده ی این خانه گر
|
|
|
|
|
در دلم شور عجیبی است کسی است درون منُ و می گوید : این شور ، شور خدایی است ... قدم میگذارم ،
|
|
|
|
|
امان از خاطرات... يادم امد!! آنجا كه دست هاي جوهريم را با كاغذ مچاله پاك ميكردم، آنجا كه و
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر) «عاشقانه» می خواهم! مثل آب درپی توجاری شوم وجویبار.جویبار
|
|
|
|
|
نمی دانم چرا امروز حس عجیبی دارم خوشحالم کاش اینجا الان یک عروسک داشتم به شکل تو تا با ت
|
|
|
|
|
اگر توانی باشد فردا در میان انبار کاه دنبال تو خواهم گشت!!!!
|
|
|
|
|
صبح تاریکی نفسها می کشد در میان اسمان طرح خونین قفسها می کشد گل خورشید کجاست هم
|
|
|
|
|
وعده دیدار ما در شفق و آفتاب پای سپیدار نور پای شب و ماهتاب دست بشستیم از آن
|
|
|
|
|
دلتنگی دلم تنگ است برای کسی که میدانم کیست و نمی داند کیستم شش سال است دلتنگم
|
|
|
|
|
خواستم تا آیتی از عشق رابر گنبد مینا کنم امر شد خاموشی و ان دیده نابینا کنم چون نسیم مهر ب
|
|
|
|
|
بسم الله ************** از خود گذر می کنم تا ذهن آشفته ی امروز و عکس های چسبیده بر ر
|
|
|
|
|
گلي كه برويت شكفت، باز جوانه مي زند اين چندمَن خروار عشق، هم پيمانه مي زند در خانه ي آبدانت،
|
|
|
|
|
شعله یعنی حضور روشن تو سیب یعنی دوباره طعم لبت غنچه یعنی که باز خندیدی و من ا
|
|
|
|
|
"من با نگاهِ چشمت، دارم غزل فراوان" * گرم است سَردِ جانم، در آن نگاهِ تابان شب را که پخش می
|
|
|
|
|
به نام خدا
شاید کمی دیر است اما از تو نوشتن مثل قند است در گیر و دار دیگری نیست
|
|
|
|
|
دلمُ نمی شکنی بی نیازی خیلی شادی ، فکر نکن تو با منّی التماست بی اثر شد ، دلمُ نمی شکنـــی
|
|
|
|
|
بی تو در اندوه یک احساس سرد پشت فرجامی پر از فریاد و درد پشت یک تنها شدن در بطن عشق گم
|
|
|
|
|
درختان این حوالی همگی کهنسال و پیر حسرت کش و چشم انتظار جوی آبی زلال پای آنها جاریست
|
|
|
|
|
پیری ام در چهره ی آیینه را باور نکن نازنینا...حرف این بیگ
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |