سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
  • روز ارتباطات و روابط عمومي
9 ذو القعدة 1445
    Thursday 16 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت

      چهار غزل

      شعری از

      احمدرضا زارعی

      از دفتر غزلیات نوع شعر عاشقانه

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ تير ۱۳۹۲ ۱۲:۳۵ شماره ثبت ۱۴۳۰۵
        بازدید : ۹۱۸   |    نظرات : ۸۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر احمدرضا زارعی

      "من با نگاهِ چشمت، دارم غزل فراوان" * گرم است سَردِ جانم، در آن نگاهِ تابان شب را که پخش می کرد، چشمک به آسمانَم نامِ تو می شمارَم، تا صبحِ رویِ خندان شرطِ تو بود جانم، گفتی که می ستانم جانا! بدان که دانم، بر پایِ توست آسان دستی اگر گشایی، هم سویِ عشق آیی پر می کشم، به جایی، تا سَروِ قامَتِ آن سِحری به شعرِ رویَت، پایی به بندِ مویَت دل بی امان به سویَت، دردِ من و، تو درمان هر شب، من و سحر گاه؛ در خوابِ آفتابیم تا چشم می گشاید؛ سرخیم و فارغ از جان (غزلی که در خوانش غزل زیبای "ای تو همه بهانه..." از بانو " مرجان جلال موسوی" از دل جوشید، و تقدیم ایشان شد) * مصرع مطلع از بانو موسوی ********** "وقتی نمازِ سینه ی ما، در سفر شکست" * وقتی زبانِ عاشقِ ما، پرده در، شکست آن گاه، یک نگاهِ تو صدها نشان نمود تا شاخه ی تکیده ی ما بی ثمر شکست این قامَتی که شوقِ تو بر پاش کرده بود جانا! ببین چگونه شد و، بر هدر شکست قلبی به قولِ قائده ها، باخت بر تو دل دادی به حرفِ فاصله ها سخت تر شکست میگویم از شرارِ غَمِ سینه ام، که سال بی لحظه ای به رونَقِ یک رهگذر شکست (بداهه، تقدیمی به محبت استاد سيد محمد مير سليماني بافقي(باران) ) * مصرع مطلع از جناب استاد میر سلیمانی بافقی ********** "چه سالها که در این دشت، خوشه چین ماندم" * از اولین قدمم تا به آخرین ماندم تمامِ قامَتِ من صاف و چشم تا آنجا که جمعِ گُل به تو بخشم، برای این ماندم لطافَتِ تو کجا، بَرگِ این و آن؛ اما چه گویَمَت، که چه ماهی؛ که در همین ماندم که لاله واژگون شد از شرافَتِ نِگَهَت به اشکِ حسرَتِ دیدارَت اینچنین ماندم به دینِ مویِ تو دادم، تمامِ باوَرِ خویش بمان که با خَمِ خوشبوی بهترین ماندم (تقدیم به محبت جناب علی صفری) * مصرع مطلع از سعید بیابانکی %%%%%%%%%% عجبا که چرخ گردون، ز دو دستِ من جدا شد که جمال یار چرخید و پرید و، دل فنا شد به دمی که چشم بگشودم از این فراق؛ آمد صنمی و دردهامان، همه سر به سر دوا شد ( 3 فروردین‌ماه سال 1391، تقدیم به تمامی اهالی عزیز سایت شعر ناب)
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0