محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 12 خرداد 1403
25 ذو القعدة 1445
Saturday 1 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
شنبه ۱۲ خرداد
از ضریح تو با نو پرواز را آموختم
کی میتونه قلب تورو واسه من تعبیر کنه
چی میتونه باعث بشه این سرنوشت تغییر کنه
......
با نوای باران
در این شب تار
می خوانم
غم نشسته بر
ترانه هامان
می دانم ...
ببخشید اگه زبونم میگیره،دستم میلرزه،میدونم مهم نیست برات حالا/خواهش میکنم از این بعد سرت رو بگیر بال
گاهی خسته می شوم ...خسته از نسیم یاد تو
میلاد کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها
واژهایت بوی دستان تورا می دهد
من به یادِ تو نشستم ، تو به عشقِ دگری
ای که از حالِ دل عاشقِ خود ، بی خبری
با رقیبان سر جنگم ، تو فقط با من باش
من ندارم سر سوزن به خودم تردیدی
دلــتــنــگــمــ...
مــثــل دخــتــرکــے
در گــنــدم زار...
اول
دلم پاییز میخواهد
من خزان زده
میان این همه سرسبزی
وصله ناجور نقاشی ..
چشمانت
میوه ای ممنوعه است
آدم را فریب می دهد...
در راه و رسم زندگی، من را شکستی
دل بیچاره
روزگارم که روزگار نبود،دل بیچاره خوب می داند
زآمدن رفتنم بگو که چه سود،دست تا عاقبت تهی
حضرت رقیه (ع) , دمشق , سپید عاشورایی
Name :Autumn
poetry by :forugh farrokhzad
پاییز
از چهره طبیعت افسونکار
بر بسته ام دو چشم پر
ساقی امشب غمزه و ناز می کنی
ساقی امشب تلخ عتابی و گران
جسم پرکارست
روح اما خیر
مرد هستم
غرور اما خیر
سربه سجده میبرم صبح تا عشا
نعشگیست،ذکر و رکوع ام
عشقم به نيكي بشر ، بي شمار نيست
جز بر نكويي تو اَش ، آن انتظار نيست
عشقم
دراین روزها مصیبت خانه کرده
براحوال زمین غم رخنه کرده
من هرگز اهل جنگیدن نبودم
بچشم خود دیدم!سر
قصه ای گویم ز باران و تگرگ
از درختان وثمرها یا زبرگ
مستم تو را فقط عرق بد نمیخورم!
از خنجر تو زخمِ مجدّد نمیخورم
در لحظه میدریدی و ردخور نداشتی
رنـگِ چشمـانِ تـو آنقـدر تمـاشـایی هست
مـاورایش به نظر چشمهء زیبـایی هست
اندیشه ات پر گشته از لات وهُبَل ها
از لاف عشق وعاشقی امشب حذر کن
طرح دل دستخوش هندسه روی تو بود ...
چون روزگار بر احدی1 ، پایدار نیست
از نیک ، بهتری به جهان يادگار
برای من تنها یک چراغ کافی بود
تا چشم به این جهان گشودیم
پیراهن عاشـقانه ای دوخـت...
حواست هست دور از تو، چه آمد بر سرم یا نه؟
گویند دلداده کسی شو کز صحبت با او خسته نشوی
از خریدم مشوی منصرف ای شاه کریم
که کلنگی شدم و دم زده ام پیری را
با چه رویی به درت آیم و قولی بدهم
چشمان قشنگِ تومرا مست می کند
آنچه گُسارِ باده نکرده است می کند
بی اعتنا به طاقتِ از دست رفته ام
ب
تا صبح بیدارم، نفس تنگ و دلم تنگ
وطن يعني قادسيه و رستم .. . ..
سکوت و بی مهری دلم را به نزدیکی پردگاه نا معلومی کشاند
بوی بهشت داری و اسم شبم را از بَری
رندانه مستی میکنی از عاقلان عاقل تری
خورشید در دستان
در این دوران پر آشوب مکّار
بسکه رخسار تو را محو تمنّا شده ایم
در نگاهِ همگان واله و رسوا شده ایم
ای نسیم سحر از جانب کوی تو و
هم معشوقه هست و هم عاشق ، وقتی که تمام مشکلات بر او می تازند با صبوری و تعقل مشکلاتش را حل می کند از
یک وقت هایی بدون هیچ آتشی
طلوع کن
قندیل روح ام را
هیچ آفتابی
آب نمی کند...
بابِ جنّت ، باز ، با بابِ جهاد
ای مسافر پاک کردی تو نهاد
تو ماه ترین فروغ بی همتایی...
اگر چه دارد همیشه هر کس نیاز مبرم بسی به باران
نه غرورم
نه غرورت
نه نگاهم
نه نگاهت
نه یه دل که از تو سیر نیست
نه یه حرف که رو لبات نیست
بگو که وصف روی ماه در وهم ما نمی گنجد
تمام من ، به انتظار نشست..
تجربه بی محتوایی معانی بسیار
من از تو میکنم
اما نه قبله مرگ
نه قبل خفتنم
زیر یه تخته سنگ
تا زِ ارسال حقيقت،رُخ5 شمس و قمر6 است
به حقيقت كه دغلكاري ما ، پرده در است
اي
ساقی امشب باده نوشی در مَجاز
بازآکه سعادت ازتوبگرفت مرام
تو نباشی چه سر و سامانی.
بی تو هیچم تو خودت می دانی.
شبی تاریک و بی مهتاب..
شبی غمگین
شبی تنها شبی درخواب
منو آن یار شبهای زشتی ها
کنون تنها شدیم آ
میدانم یه روزی می آیی
می آیی و با خودم میبرمت
به آن جایی که
همیشه هزار بار در رویا هایم
شبیه بوته های یاس بودیم
پر از عطرِ خوشِ احساس بودیم
به روی عشقِ هم حسّاس بودیم
برای بوسه ای وسواس
*خنده ات راز دلِ، غنچہ ے نشکفتہ ے دل*
*همچو لالہ بہ سحـر، چشم تـری ما را بس*
قصه ی عشق
غُصه ی دلدادگی است
اگر رفتی بدان،... جای پشیمانی نمی ماند
برایت فرصتی هم،... بهر جبرانی نمی ماند
شعری برای شهرم
ت دنیای به ای کلونی هیج جا
مثل شهر خودوم نیه با صفا
مجموع ۱۲۴۴۴۶ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک