سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    خزان را . . .

    شعری از

    مجید مقصودی

    از دفتر نشخوار های فکر نوع شعر چهار پاره

    ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ ۰۶:۲۰ شماره ثبت ۷۷۶۸۳
      بازدید : ۷۷۲   |    نظرات : ۱۳

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    ناگفته هاى بسيار ماند در دل 
    تا بر ورق اين شعر رانده شود
    به وجدانم باج دادم تا فقط
    حرف كوتاه من خوانده شود
    آى مميز* شعر من را نخوان 
    خودم حرفايم را سانسور كردم
    هركجا واژه خواست هيزى كند
    چشمش را با قلمم كور كردم
    من و تو مشغول يك كار هستيم
    گرچه از لحاظ افكار دوريم
    من از خود و تو از ديگريست 
    كه سخت مشغول كار سانسوريم
    نه كسى لرز ميكند از اين شعر
    نه مى سوزاند تنى را در تب
    پس از دادن شرح پيش گفتار
    كنون بايد گفت از اصل مطلب
    گرچه نسل ما خرد و نوپا بود
    ليك اثر داشت جنگ  بر روانمان
    به پريشانى ما بنگريد
    و رحم كنيد بر كودكانمان
    چه كسب شد مگر از قمار قبل
    كه ميز مى چينيد از جيب اميد
    دل خاك اين شهر تنگ برف است
    خزان را ديگر تمديد نكنيد 
     
      *منظور از مميز نگاه حذفى كلى موجود است كه ساير نگاه ها را بر نمى تابد و از ديد نگارنده ارتباطى ميان اين واژه و سياست نشر در سايت شعر ناب وجود ندارد.
     
     
     
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۵:۴۵
    درود بزرگوار
    بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
    مجید مقصودی
    مجید مقصودی
    پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۵:۱۷
    سلام بر شما
    متشکرم
    ارسال پاسخ
    مجتبی شفیعی (شاهرخ)
    دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۰:۱۳
    سلام دوست خوب من
    افرین بر شما خندانک خندانک خندانک
    مجید مقصودی
    مجید مقصودی
    پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۵:۱۶
    شاهرخ عزیز سلام، ممنونم
    ارسال پاسخ
    مسيحا الهیاری
    دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۴:۴۱
    خندانک
    آراز نامی
    سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۰۹:۲۷
    عالی خندانک
    مجید مقصودی
    مجید مقصودی
    پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۵:۱۵
    ممنونم
    ارسال پاسخ
    منوچهر منوچهری (بیدل)
    سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۰:۲۱
    سلام بسیار زیبا درودتان باد عالی بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    مجید مقصودی
    مجید مقصودی
    پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۵:۱۵
    از لطف شما متشکرم. درود بر شما
    ارسال پاسخ
    سمانه باقرزاده
    سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۰:۵۰
    سلام
    موفق باشین و پویا
    توو اوج....
    خندانک
    مجید مقصودی
    مجید مقصودی
    پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۵:۱۴
    ممنون و سپاسگزارم، سلام بر شما
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۰۷
    درودبر
    قلمتان
    احساستان
    وشعر زیبایتان
    شاعر بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    مجید مقصودی
    مجید مقصودی
    پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۵:۱۳
    متشکرم، درود بر شما
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    سید مرتضی سیدی

    مرا گرچه از دوری روی تو ااا دلاشفته و گیج و منگ آفرید ااا ولیکن تو را ای گل نازنین ااا فریبا و زبر و زرنگ آفرید ااا تو را در بلندای کوهی بلند ااا چنان ماه و ما را پلنگ آفرید
    غلامرضا مهدوی (مهدوی)

    نه در این عالم دنیا که درآن عالم عقبی ااا همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1