سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    راز و نیاز

    شعری از

    عظیم شفاعت

    از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۷ ۲۰:۰۱ شماره ثبت ۶۹۸۷۴
      بازدید : ۳۷۷   |    نظرات : ۱۲

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر عظیم شفاعت

    بار الها این من شوریده دل 
    نزد فرزندان خود گشتم خجل 
     
    بهر دیناری چرا وا مانده ام ؟
    کن نظر بر من که تنها مانده ام 
     
    بار الها کو عدالت بهر من ؟
    کو محبت بر من و بر اهل من ؟
     
    هر چه زحمت میکشم من روز وشب 
    صفره ام خالی بُوَد از نان شب 
     
    بار الها من کجا بد رفته ام ؟
    من به راهت از کجا کج رفته ام ؟ 
     
    تا که بیت المال غارت میشود 
    جیب من کم کم طهارت میشود 
     
    پاک میگردد زِ نان و قوت من 
    تا که جیب خالیم گوید سُخَن 
     
    گویدت یا رب چرا اینسان شدم 
    حالیا دیدی که سرگردان شدم 
     
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۷:۳۶
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    عظیم شفاعت
    عظیم شفاعت
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۴۶
    استاد بانو رحیم زاده خندانک
    سپاس از همراهیتان استاد خندانک خندانک
    خندانک
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۲۲:۴۰
    درود بزرگوار
    بسيار زيبا و مبين مشكلات جامعه بود خندانک خندانک خندانک
    عظیم شفاعت
    عظیم شفاعت
    يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۰۰:۴۶
    استاد ( چشمه) خندانک
    سپاسگذارم از همراهی و حضور سبزتان خندانک
    برقرار باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    شعله(مریم.هزارجریبی)
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۰:۰۰
    مثل همیشه زیبا بود استاد
    قلمتون نویسا خندانک خندانک خندانک
    عظیم شفاعت
    عظیم شفاعت
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۳:۳۴
    شعله گرامی
    درود بر شما سپاسگذارم از همراهیتان خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    کبری یوسفی
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۳:۳۶
    سلام ودرود براستاد ارجمند
    مثل همیشه
    عالی سروده اید
    درپناه حق با خانواده
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    عظیم شفاعت
    عظیم شفاعت
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۴۸
    بانو یوسفی
    مثل همیشه همراه این حقیرهستید
    سپاسگذارم از حضور سبزتان ماندگار باشید خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    مجید شیاسی  مجید
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۰۶
    سلام بسیارعالی و زیبا درود برشما
    عظیم شفاعت
    عظیم شفاعت
    يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۰۰:۴۰
    مجید شیاسی خندانک
    سپاسگذارم دوست گرامی از همراهیتان خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    همایون طهماسبی (شوکران)
    شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۲۴
    درودتان جناب شفاعت عزیز
    بسیار زیباااااااااااااااا
    قلمتان جاری
    خندانک خندانک خندانک
    عظیم شفاعت
    عظیم شفاعت
    يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۰۰:۴۲
    استاد شوکران
    حضور سبزتان باعث دلگرمی این حقیراست
    سپاس و درود از همراهیتان خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    غلامرضا مهدوی (مهدوی)

    نه در این عالم دنیا که درآن عالم عقبی ااا همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند
    محمد حسنی

    درد اگر این درد مشترک بود همه هم درد بودند اما انگار بی تفاوتی زنجیر زندگی را از پایشان باز کرده است بداهه

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1