سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 15 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
26 شوال 1445
    Saturday 4 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱۵ ارديبهشت

      صدای عشق

      شعری از

      اله یار خادمیان(صادق)

      از دفتر یاس نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۳۵ شماره ثبت ۴۶۶۳۰
        بازدید : ۵۰۵   |    نظرات : ۲۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر اله یار خادمیان(صادق)

      صدای عشق
       
      هست در گوشم صدایِ  نی هنوز
      نغمه هایِ  سازِ  پی در پی  هنوز
       این  شکایت ها که  در شور نی است
        شعله ی افتاده   بر   جانِ  وی است
        آن حکایت ها  که روحِ مثنوی است
       حاصلِ عشقِ سرا سر  معنوی است
       کم  بگو از  این همه درد و فراق
       خویش را  با شرطِ او کن انطباق
         تا بیاید جا بگیرد در دلت
        هم شود دریایِ تو هم ساحلت
       اینهمه از  هجر و از هجران  چرا
       می سرا یی  بی سر و سامان  چرا
         تابکی باچشمِ بسته جستجو
       چشمِ دل بگشا  ببینش روبرو
       (عشق اسطرلاب اسرار خداست)
        عشق ما از عشقِ لا یعقل جداست
        عشق در بود و  نبودت جاری است
         هم شرابِ خواب ، هم بیداری است
        بندگی کن   تا شوی از بنده باز
        سجده کن تا سر بماند سر فراز
        بندگی  یعنی که تسلیم و رضا
       عشق یعنی خدمتِ بی   ادعا
       عاشقی کن  زندگی کن چون ایاز
        تا  نیازت را بر آرد بی نیاز
       سوز و ساز ساختن  داری بیا
       گر دل سر باختن داری بیا
       در مسیرِ عشق  بودن ساده نیست
      هر کسی  وقتِ خطر آزاده نیست
      عشق یعنی  سو ختن پر وانه  سان
       عشق یعنی امتحان در امتحان
       عشق یعنی بودن  از جنسِ شهید
      عشق یعنی جنگ کردن با یزید
       سجده ی خون کن که خون رنگِ خداست
        عاشقی  در ذات و فر هنگِ خداست
       عاشقی  از حد  فزونت می کند
       از فزایِ تن برونت می کند
      ( هر چه گویم عشق را شرح و بیان
      چون به عشق آیم خجل باشم از آن)
         عشق خویِ غیرت و  مردانگیست
          عشق   مشقِ  دفترِ فرزانگیست
       نقطه  را هر گز نگویم هیچ نیست
       نقطه ،آغازِ  حیاتِ    عا شقیست
       یک جهان گندم، در این یکدانه هست
       جانِ من هر  دانه ای دُر دانه است
       یک جوانه می شود صد باغِ عشق
        یک شراره  می شود صد داغِ  عشق
       عشق یعنی طرحِ  نو    نقشِ نوین
       عشق یعنی هسته ی  سبزِ زمین
        عشق یعنی گفتگو بی لفظ و  لب
        عشق یعنی  درسِ  تو حید و ادب
           معجزات عشق را دیدی به روز
           بازهم در شک و تر دیدی هنوز
          هست گاهی خنده گاهی چشمِ  تر
            گاه سودت  می شود گاهی ضرر
            یارِ وحدت آفرین  جز عشق نیست
            شرک  سوزِ نازنین جز عشق نیست
       رشته ی پیوند ها در دستِ اوست
         نامه ی  سو گند   ها پیوستِ اوست
       عشق  یعنی دلبری  دلدا دگی
       عشق یعنی  اوج از  افتادگی
       عشق یعنی  از خودت  منها  شدن
        گم شدن در لحظه ا ی پیدا شدن
        باز کن بازار ،  بازی تا به کی
       ادعایِ بی نیازی   تا به کی
         خیره سر با عشقِ  حق بازی مکن
          با نوایِ  ساز  نا سازی مکن 
      عشقِ از جنسِ هوس  را پاک کن
        چشم بگشا   لحظه  را ادراک کن
       عشق محصولِ  کتابِ سحر نیست
       در طلسم و   وردِ جادو  مهر نیست
        صورتِ عشقی که از آن دلبر است
         صورتِ آیینه ی  روشنگر است
       عشق آمد دفترم آتش گرفت
       شعرِ شطحِ  باورم  آ تش گرفت
       عشق بود آن پا که من را پیش برد
       طرفة العینی مرا با خویش برد
       گر چه اول روز طوفانی شدم
       صورت  و نقشِ   پریشانی شدم
      فکر کردم  روز مرگ من  رسید
       روز عجز  ساز و برگ من رسید
      خواست ویرانم کند تا  نو  کند
        نور درآن نقشِ بی  پرتو کند
         گفت  آتشِ زیر  خاکستر  نباش
          زنده ای چون مرده در بسترنباش
         بر سرِ یک  چشمه خوابت کرده اند
         تشنه ی جامِ حبابت کرده اند
       گر دمی از خواب بر می خواستی
           می شنیدی  خود صدایِ راستی
        لحظه ای گر چشمِ تو می گشت باز
       سجده می کردی تو  در پایِ نیاز
       گر نسیم عشق بر تو می و زید
       می شدی مانندِ یارانت شهید
       تا  نگیری جام از  دستانِ عشق
       بی خبر هستی ز سر مستانِ عشق
       تا تو را باشد خیالِ راحتی
         کی نماید رو ،   جمالِ راحتی
        تا تو را باغ  محبت  زرد هست
       زندگانی مثلِ   قطبِ سرد هست
       تا نباشی با خدایِ عشق جور
      کی بیابی رخصتِ سبزِ حضور
       عشق من یک بار  رویم را بگیر
         من نی ام، نی ، های و هویم را بگیر
      ۸
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۱۱
      یک جوانه می شود صد باغِ عشق


      یک شراره می شود صد داغِ عشق
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      دروداستادبزرگوارم
      بسیارعالی بود خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۳۴
      درود بزرگوار
      سروده بسیار زیبا و پر معنی
      در وصف حضرت عشق
      دستمریزاد خندانک
      مجنون ملایری
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۵۹
      با سلام استاد بسیار خوب سروده اید موفق باشی
      منصور دادمند
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۵۹
      سلام و درود بیکران بسیار زیبا بود شاد و خندان باشید
      عبدالحسین آزادمنش(ع   آزاد)
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۲۱
      زیبا و پربار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      حسین دلجویی
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۴۹
      عالم عاشق ز عالم ها جداست....
      عشق اسطرلاب اسرار خداست *
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      به به ،جناب خادمیان گل و مثنوی سلیس روان ساده دلنواز و روح افزا شون
      ایووووول بزرگوار
      حظ کردم ب مولااااا،،،شاعر
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      از تو یک پرسش احـوال مرا شاعر کرد
      عشق پیدا شد و فی الحال مرا شاعر کرد
      .

      پَرشال تو پر از زمـــزمه ی شالی بود
      در نسیمی پر یک شـال مرا شـاعر کرد
      .

      پونه ها با گل پامچال تــبانی کردند
      عطر پونه گل پامــچال مرا شاعر کرد
      .

      سر چشمان تو در مدرسه غـوغایی بود
      ازدحامی شد و جنــجال مرا شاعرکرد
      .

      چشم تو قهوه ای و قهوه حکایت ها داشت
      بعد آن قــهوه همان فال مرا شاعر کرد
      .

      من فقط ذره ای از چـشم تو را میدیدم
      آخـر آن ذره و مثـقال مرا شاعر کرد
      .

      این چنین سوی کسی جاذبه ارسال نکن
      که همان لحـظه ی ارسال مرا شاعر کرد
      .

      پـدرم بر سر یک خال سمرقــندی داد
      باز هم قــند همان خال مرا شـاعر کرد


      حسین دلجووو
      سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۰:۱۳
      سلام بزرگوار
      خسته نباشيد
      واقعا فوق العاده بود ،احسنت
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۵۰
      سلام بزرگوار

      بسیار زیباست
      خندانک خندانک
      مهدی صادقی مود
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۶:۵۱
      سلام استاد خادمیان عزیز
      بسیار زیبا
      درود برشما
      همایون فتاح(رند)
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۹:۰۱
      درعین کمالست همه مثنویت...احسنت بمعنی وهمه معنویت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      معفر صید محمدی (هاوار)
      چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۲۱:۴۱
      سلام و درود بیکران بر جان پاکتان :

      \"عشق یعنی گفتگو بی لفظ و لب....\"

      بی نهایت لذت بردم ...
      خوشحالم که این فرصت نصیبم شده که خواننده ی اشعار بی نظیرتان باشم ...
      نفستان گرم ...قلمتان مانا ....
      اله یار خادمیان(صادق)
      پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۳۳
      سپاسگزارم از محبت و کرامت نفس شما بزر گوار خندانک خندانک خندانک
      محمد مير سليمانی بافقی (باران)
      جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۱۵
      درودها استاد عزیز
      مثنوی زیبایی غزل گونه خواندم.ایول خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      وحید زینلی
      شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۴۲
      خیلی زیبا بود. لذت بردم خندانک خندانک خندانک خندانک
      جواد مهدی پور
      شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۰:۲۲
      درود بر استاد صادق گرانقدر

      زیبا سرودید

      سر بلند باشید

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      هاشم توکلی
      دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۱۵
      درود به جناب خادمیان شاعر گرامی

      در هوایی بوده اید که شعر هم به حالتان رشک می برد .

      در پناه حق بمانید .

      هاشم توکلی
      علی   صادقی
      دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۴۴
      سلا م

      بسیار عالی ..مثنوی که با روح غزل اغاز میشود .دست مریزاد
      استوار در معنا ..........لذت بردم واستفاده
      همواره در اوج./ خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0