سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
21 شوال 1445
  • فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق
Monday 29 Apr 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    دوشنبه ۱۰ ارديبهشت

    نام دیگر من

    شعری از

    اله یار خادمیان(صادق)

    از دفتر یاس نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۱۱ شماره ثبت ۴۴۱۹۶
      بازدید : ۴۹۳   |    نظرات : ۵۰

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر اله یار خادمیان(صادق)

    تابه چشمت نگاه می کردم
     خویش را اشتباه می کردم
    نام ِتو نام ِدیگرِ من بود
    در غزل اشک و آه می کرده
    سر به سجاده بود و دل باتو
    بندگی را تباه می کردم
     لحظه ها را برای با تو شدن
    به تخیل سیاه می کرد
    نامه و مشق ِعشق بازی را
    از خدا هم  پناه  می کردم
    بیت های فروغ چشمت را
     زمزمه  زیر ماه می کردم
     تو همیشه صدای من بودی
     من تورا تکیه گاه می کردم
     نفسِ من بودی  و نفهمیدم
    هر چه کردم  گناه می کردم
     زیر پایان  زندگی بنویس
     سالها اشتباه   می کردم
    ۸
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۱۴

    بیت های فروغ چشمت را


    زمزمه زیر ماه می کردم


    تو همیشه صدای من بودی


    من تورا تکیه گاه می کردم


    نفسِ من بودی و نفهمیدم


    هر چه کردم گناه می کردم


    زیر پایان زندگی بنویس


    سالها اشتباه می کردم
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    واییییییییییییی
    امروزچه خبره تواین سایت
    ازهمون بالای صفحه کلی غزل ناب خوندم خندانک
    دست مریزاداستاد
    زیبا وروان ودلنشین بود خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۲۷
    درود گرامی
    بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک خندانک خندانک
    سما همدانی
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۲۹
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    سلام
    بسیار زیبا و مانا
    احسنت استاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    منصور شاهنگیان
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۴۹

    درود بر شما :

    همچون همیشه :

    بسیار زیبا و خواندنی استاد بزرگوار ...

    سالم و موفق باشید ...

    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    وحید کاظمی
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۳۳
    درود بر استاد مهربانم
    دست مریزاد
    عالی و دلنشین
    پاینده و برقرار باشید
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۰۳
    درودتان استاد گرامی خندانک خندانک خندانک
    صفیه پاپی
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۱۲
    ..................... خندانک خندانک خندانک .........................
    زیر پایان زندگی بنویس
    سالها اشتباه می کردم
    خندانک
    خندانک
    درود استاد خادمیان بزرگوار خندانک
    غزلتان بسیاااار زیباااا بود و به دل نشست خندانک خندانک خندانک
    دست مریزااااد خندانک خندانک
    ....................... خندانک خندانک خندانک ..........................

    جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟»
    همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»
    جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا. پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می‌خواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
    جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: «آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟»
    افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش‌نماز مسجد دوختند. پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: «چرا نگاه می‌کنید؟ به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی‌شود!»
    ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۱۴
    جناب آقای خادمیان عزیز، پیرِ میکده، سلام علیکم.
    .............................................................................
    زیرِ پایانِ زندگی بنویس
    سالها، اشتباه می کردم
    .........................................
    بزرگوار...بسیار زیباست .خسته نباشید.ولی(ببخشید) (دیوانه) با(زیرِ پایان زندگی) موافق نیست........پایانِ زندگی،که نمی تواند زیرداشته باشد..........اگرموافق باشید (سطرِ پایان زندگی) راجایگُزین بنمایید....
    بازهم عذرخواهی می کنم......... خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    اسفندیار گلزار
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۴۵
    دورد بر شما خندانک خندانک خندانک
    حسام الدین مهرابی
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۵
    زیبا سرودید استاد گرامی
    احسنت بر شما...
    محمد رحیم کاظمی
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۵۳
    سلام
    چقدرزیباست غزلت
    خندانک خندانک خندانک
    آرمین اسدزاد (الف)
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۳۳
    نام ِتو نام ِدیگرِ من بود...
    هزاران درود و احسنت خندانک خندانک خندانک
    بهاره ترابی (بهارنارنج)
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۴۶
    بسیار زیبا خندانک خندانک
    مهدی صادقی مود
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۴۲
    سلام استاد خادمیان عزیز
    بسیار زیبا
    مانند همیشه
    خندانک
    زیر پایان زندگی بنویس
    سالها اشتباه می کردم خندانک
    رضا نظری
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۴۷
    درودها جناب صادق
    خواندن اشعارتان همیشه لذتبخش هستند
    زیبا در لفظ و معنا
    مجنون ملایری
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۴۳
    باسلام استاد عزیز عالی مثل همیشه موفق باشید
    ایمان نوش آذری
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۴۶
    خندانک
    مسعود احمدی
    پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۰۵
    درودی دگر باره بر شما...
    دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک


    بیتی از آخرین سروده ام :

    یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

    در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !
      مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
    جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۱۳
    درودهااااااااااااا
    لذت بردم
    مانا باشید
    احمد رشیدی مقدم (گمنام)
    جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۰۲
    درود فراوان به استاد ارجمند جناب خادمیان عزیز
    بسیار زیبا ود لنشین موفقیت شمارا
    از خداوند خواستارم
    دست حق نگهدار خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    یونسی یونس
    شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۰:۲۵
    عرض ادب و احترام
    زیبا بود با درونمایه ی غنایی
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0