سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    دزدان هم کاسه

    شعری از

    رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)

    از دفتر مزامیر نوع شعر افراغ اندیشه

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ ۰۲:۵۹ شماره ثبت ۳۴۴۳۰
      بازدید : ۹۱۸   |    نظرات : ۵۴

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)
    آخرین اشعار ناب رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)

                           « دزدانِ هم کاسه »
     
    کنارِ تو که می ایستم
    دستم فقط دو تا و نصفی انگشت دارد !
    چه خوب می شد اگر
    برایِ ما
     تقسیمِ کارها هم
    درمخرجِ کسری عادلانه بود
    گناهِ معصیت هایِ نیمه کشیده را
    باید در نصفِ دیگرم
    سیاه شوم
    و لاکِ غلط گیر بزنم
    دستِ کجم را
    درست از همان جا که می برند دستِ تو را
    اصلا یادت هست ؟
    یک روز « من » وَ« تو »
    پایِ درختِ سیب
    شریکِ خنده هایِ هم بودیم !
    پ.ن
    کاش در قانون سردتان یک نیمه انسان محسوب نمی شدم ... چطور است که در مجازات ها با تو برابرم و زمانی بیشتر ؟! ... عدالت شاید فریادی ست از گلوی بریده ی یک زن ... زندان شده در زندگی تو
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند
    محمد حسنی

    درد اگر این درد مشترک بود همه هم درد بودند اما انگار بی تفاوتی زنجیر زندگی را از پایشان باز کرده است بداهه
    سید مرتضی سیدی

    هوای با تو پریدن نشسته در بالم ااا سراغ همسفری بی بهانه می گیرد

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1