سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 11 ارديبهشت 1403
    22 شوال 1445
      Tuesday 30 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۱ ارديبهشت

        سخنی با نقّادان

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۳ ۲۲:۲۵ شماره ثبت ۲۵۱۶۱
          بازدید : ۷۶۷   |    نظرات : ۴۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

         

        تو ای نقّاد با انصاف،که تاسیس کرده ای کارگاه

        در  آن  هردم  کنی  نقّدی ، بسان روشنی از ماه

        خدا  خیرت  دهد  جانا ، که  نیستی  در پی تمجید

        تو خواهی  دانش ما را، بیافزایی  به  هر  تمهید

        درودی   از   خداوندم ، به   تو   بادا     سُراینده

        بود  نقش  دلت  هر  دَم ؛ زلال  و پاک و سازنده

        تو نیکی می کنی جانم، من این را معترف هستم

        چرا  که  در  پی  علمم ؛ کمر  بر  دانشت   بستم

        من  هستم  اول  راه  و ؛ در  این  امید  می مانم

        که  شاعر  گردم  و  این را،به فال نیک می دانم

        تو  را  نیّت  نباشد  بد ؛ ز   نقدُ   سُفتنِ   شعری

        بدانم  در  دلت  هرگز ، نباشد  جَای   بی  مهری

        تو را هر آنچه می گویی،بُوَد روشنترازخورشید

        بسان نور تابان است،که  در این برگه می تابید

        ولیکن  مهربان  استاد ، منِ  کم  دانشِ مسکین

        ندانم که چه ها باشد، تفاوت  بین شین  یا سین

        تو با من گو چه بنویسم،به جای مشکل حاضر

        که تا امثال من هر جا،شوند در شعرخود قاهر

        چومی خوانم تو را استاد،در این درگاهِ شعرِ  ناب

        ز  تو  دانش  بجویم  من ، بسان  آفتاب  بر  تاب

        و گر غیرش بُود من را،ز  گفتارت  کنی  محروم

        و یا  از  شاعری  جانا، شوم  بیهوده اش معدوم

        به  آخر  می کنم  هر  دم، نیایش   پیش    یزدانم

        که  پایانت  نکو  گردد ،من  این را نیک می دانم

         

         

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0